فوز المبین

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

ناگهانی بودن ظهور

07 اسفند 1395 توسط فوز المبین

ناگهانی بودن ظهور امام زمان (علیه السلام) (۱)

on: دی ۲۹, ۱۳۹۴In: مهدویت و آخرالزمانبدون نظر


ناگهانی بودن ظهور امام زمان (علیه السلام) (1)به طور کلّی در احادیث اهل بیت (علیهم السلام) از ظهور امام زمان (علیه السلام) به عنوان یک امر دفعی و ناگهانی یاد شده است که هیچ مقدمه و شرط ضروری را لازم ندارد. این مطلب به تعابیر مختلف ذکر شده است.

اصلاح امر ظهور در یک شب

یک تعبیر وارد شده در این خصوص این است که خداوند امر فرج امام عصر (علیه السلام) را در یک شب اصلاح می‌فرماید: «اصلاح در یک شب» می فهماند که اذن ظهور حضرت بدون هیچ‌گونه زمینه و مقدمه‌ی قبلی به ایشان داده می‌شود. و این مطلب با توجه به آنچه درباره‌ی بداء پذیر بودن وقت ظهور بیان شد، کاملاً مقبول است. روایت ذیل از حضرت جوادالائمه (علیه السلام) می‌باشد:
اِنَّ اللهَ تَبارَکَ و تَعالی لَیُصلِحُ لَه أمرَه فیِ لَیلَهٍ کَما أًصلَحَ اَمرَ کَلیمِهِ موسی (علیه السلام) إذ ذَهَبَ لِیَقتَبِسَ لِأَهلِهِ ناراً فَرَجَعَ و هُوَ رَسُولٌ نَبِیٌّ. … أفضَلُ اَعمالِ شیعَتِنا انتظارُ الفَرَجِ. (۱)

همانا خداوند تبارک و تعالی امر ظهور ایشان (حضرت مهدی (علیه السلام)) را در یک شب اصلاح می‌فرماید، همان طور که کار کلیم خود حضرت موسی (علیه السلام) را (یک شبه) اصلاح فرمود، آنگاه که برای به دست آوردن آتش برای اهل خویش رفت پس در حالی که پیامبرِ فرستاده شده بود بازگشت. … بهترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج می‌باشد.

تشبیهی که در این حدیث شریف به کار رفته است، به روشنی بر مقصود دلالت می‌کند. داستان سخن گفتن پروردگار با حضرت موسی (علیه السلام) و در نتیجه پیامبر شدن ایشان، در قرآن کریم ذکر شده است:

«وَ هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ مُوسَى‌ * إِذْ رَأَى نَاراً فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ نَاراً لَعَلِّی آتِیکُمْ مِنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى‌ * فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِیَ یَا مُوسَى‌ * إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى‌ * وَ أَنَا اخْتَرْتُکَ فَاسْتَمِعْ لِمَا یُوحَى‌». (۲)

و آیا داستان موسی را شنیده‌ای؟ آنگاه که آتشی دید پس به اهل خود گفت: درنگ کنید. من آتشی دیدم. باشد که یا پاره‌ای از آن را برایتان بیاورم یا بوسیله‌ی آن خبری از راه پیدا کنم. چون به آن رسید، ندا داده شد که: ای موسی، من پروردگار تو هستم. پای خود را برهنه کن؛ که تو در بیابان مقدّس طوی هستی. و من تو را برگزیدم، پس به آنچه وحی می‌شود گوش فرا ده.

وقتی حضرت موسی (علیه السلام) در بیابان تاریک همراه با اهل خود راه را گم کرده بودند، از دور آتشی مشاهده کرد و طبق بیان قرآن به سوی آن رفت که یا چیزی از آن آتش برای اهل خودش بیاورد و یا خبری از راهی که گم کرده بودند به دست آورد. روی قرائن و حساب‌های ظاهری (که افراد معمولی و حتی خود حضرت موسی (علیه السلام) می‌دیدند) نشانه‌ای از این که قرار است در آن شب ایشان به نبوّت و رسالت برگزیده شوند، وجود نداشت. هیچ قرینه و زمینه‌ی قابل پیش بینی در کار نبود. ایشان برای منظور دیگری به سوی آتش رفتند، امّا رسول و نبی برگشتند.
وجه شباهت اصلاح ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) با اصلاح امر نبوّت و رسالت حضرت موسی (علیه السلام) در همین مطلب است که از آن به «اصلاح امر در یک شب» تعبیر شده است. مقصود این است که اِذن خداوند برای ظهور امام زمان (علیه السلام) هم بدون مقدمه و در وقتی که ظاهراً نشانه‌ای دالّ بر نزدیک بودن آن وجود ندارد، صادر می‌شود.

اگر انسان مؤمن این حقیقت را عمیقاً باور کند، آنگاه انتظار فرج امام (علیه السلام) برایش بسیار بسیار جدّی و ملموس خواهد شد. چون در هر زمانی وقوع فرج را ممکن و عملی می‌بیند و در هیچ شرایطی از تحقق آن ناامید نخواهد بود. به همین جهت حضرت جواد (علیه السلام) پس از تشبیه فوق فرموده‌اند که: بهترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج می‌باشد.

پس می‌توان گفت که امر فرج امام عصر (علیه السلام) متوقّف بر وجود نشانه و زمینه‌ای نیست که روی حساب‌های عادیِ بشری نزدیک بودن آن را برساند. و اگر غیر از این بود انتظار فرج در هر صبح و شام بی‌معنا می‌شد.

در حدیث دیگری همین مطلب با مقدمه‌ی زیبایی توسط امام صادق (علیه السلام) ذکر شده است:
کُن لِما لا تَرجُو أرجی مِنکَ لِما تَرجُو. فاِنَّ مُوسَی بنَ عِمرانَ (علیه السلام) خَرَجَ لِیَقتَبِسَ لِأَهلِهِ ناراً فَرَجَعَ الیهم وَ هُوَ رسولٌ نَبِیٌّ. فَأَصلَحَ اللهُ تبارَک و تعالی أمرَ عّبدِه و نبیِّه موسی (علیه السلام) فی لَیلَهٍ. وَ هکَذا یَفعَلُ اللهُ تَبارَکَ وَ تَعالی بِالقائِمِ الثانی عَشَرَ مِنَ الاَئِمَهِ (علیهم السلام) یُصلِحُ لَهُ أَمرَه فی لیلهٍ کما أصلَحَ أمرَ نَبّیِّه موسی (علیه السلام) و یُخرِجُهُ مِنَ الحَیرَهِ وَ الغَیبَهِ اِلی نُورِ الفَرَجِ و الظُهورِ. (۳)
به چیزی که امید (وقوعش را) نداری از آنچه امید (وقوعش را) داری، امیدوارتر باش! همانا حضرت موسی بن عمران (علیه السلام) رفت تا برای اهل خود آتشی به دست آورد، پس در حالی که پیامبرِ فرستاده شده بود به سوی ایشان بازگشت. پس خداوند کار بنده و پیامبرش موسی (علیه السلام) را در یک شب اصلاح فرمود. و خداوند تبارک و تعالی در مورد حضرت قائم امام دوازدهم (علیه السلام) نیز چنین عمل می‌کند. کار (ظهور) ایشان را در یک شب اصلاح می‌فرماید، همان طور که کار پیامبرش موسی (علیه السلام) را اصلاح کرد، و ایشان را از حیرت و غیبت به سوی روشنایی فرج و ظهور در می‌آورد.

انسان گاهی بر حسب قرائن ظاهری به انجام چیزی امید می‌بندد یا این که روی همان قرائن از وقوع چیزی ناامید است. آنچه این حدیث شریف می‌آموزد این است که فرد مؤمن اگر امیدش به فرج الهی است، باید به وقوع اموری که روی حساب‌های عادی از انجامش ناامید است امیدوارتر باشد تا چیزهایی که به آن – بر حسب زمینه‌های عادی‌اش – امید بسته است. مثالی که برای این قاعده‌ی کلّی بیان فرموده‌اند همان پیامبر شدن حضرت موسی (علیه السلام) است. ایشان روی قرائن ظاهری و نشانه‌های عادی امیدی به کلیم الله و پیامبر الهی شدن نداشت و روی این امر حسابی نکرده بود؛ امّا وقتی برای فراهم آوردن آتش به سوی آن رفت، پیامبر برگزیده‌ی الهی شد.

خدای متعال در مورد امام زمان (علیه السلام) هم اینگونه عمل خواهد کرد و ایشان را در وقتی که علی‌الظاهر امیدی به قیامشان نیست، ظاهر خواهد فرمود. پس وظیفه‌ی شیعیان در خصوص انتظار فرج امام زمان (علیه السلام) این است که وقتی بر مبنای محاسبات عادی بشری امیدی به ظهور امامشان ندارند، بیشتر امید به فرج داشته باشند تا زمانی که روی آن – بر مبنای قرائن ظاهری- حساب می‌کنند. مؤمن موحّد همه‌ی امیدش به فرج الهی است و آنگاه که خداوند بخواهد رحمت خود را شامل حال بندگانش کند، احتیاج به فراهم شدن زمینه‌های عادی بشری ندارد.

تعبیری هم در آخر حدیث شریف آمده است که بسیار قابل تأمّل و توجّه می‌باشد. امام صادق (علیه السلام) فرموده‌اند که خداوند حجّت خود را از حیرت و غیبت به سوی فرج و ظهور خارج می‌سازد. از غیبت خارج شدن امام (علیه السلام) روشن است. امّا از حیرت درآمدن، یعنی چه؟ چه حیرتی برای حضرتش وجود داد که با اصلاح امر فرج، از آن خارج می‌شوند؟

ظاهراً در عبارت حدیث، لفّ و نشر مرتب وجود دارد، یعنی خارج شدن از دو حال به دو حال دیگر به ترتیب؛ از حال غیبت به ظهور، و از حال حیرت به سوی روشنایی فرج. پس حال حیرت امام زمان (علیه السلام) نقطه‌ی مقابل فرج و گشایش ایشان می‌‌باشد. لذا حیرت ایشان مربوط به گرفتاری‌ها و سختی‌هایی است که در زمان غیبت به آن مبتلا هستند. شاید بتوان گفت که آگاه نبودن ایشان از زمان ظهورشان رمز تحیّر و سرگردانی آن عزیز در زمان غیبت است. ایشان از طرفی مؤمنان و مظلومان و مستضعفان را در همه‌ی عالم، گرفتار و در رنج می‌بینند و می‌دانند که فرج کلّی و فراگیر همه‌ی آن‌ها به دستِ مبارک خودشان است، و از طرف دیگر نمی‌دانند که خدای متعال چه وقت اِذن فرج را صادر می‌کند و چه زمانی حضرت اجازه می‌یابند که همه‌ی زمین را به عمل و داد برسانند. (البته غیر از دستگیری‌های جزئی و محدود که در همین زمان غیبت هم انجام می‌دهند.)

شدّت ناراحتی و مصیبت ایشان به خاطر تحمّل همه‌ی مصائب و سختی‌ها از یک طرف و دائماً به پیشگاه الهی دعا کردن و از او تعجیل در فرج کلّی و نهایی را خواستن در عین عدم آگاهی به زمان اجابت این دعا از طرف دیگر، امام عصر (علیه السلام) را به حیرتی می‌اندازد که بر ناراحتی‌ها و رنج‌های ایشان می‌افزاید. همین معنا با عبارت دیگری در دعای عبرات ذکر شده است که در بخش گذشته نقل کردیم. در آنجا آمده بود: «تری تحیّری فی اَمری» که توضیح مختصری در مورد آن بیان شد.

ناگفته نماند که: حیرت مورد بحث مربوط به خود امام عصر (علیه السلام) می‌باشد و به صراحت حدیث، خداوند ایشان را از حیرت به روشنایی فرج، خارج می‌سازد. امّا در احادیث، حیرت دیگری هم مطرح شده است که مربوط به مردم زمان غیبت است و این حیرت با آنچه در مورد حضرت مهدی (علیه السلام) در زمان غیبت بیان شد، کاملاً متفاوت است.

حیرت مردم ناشی از گم کردن راه صحیح و صراط مستقیم است که شناخت آن در زمان غیبت امام (علیه السلام) از زمان‌های دیگر مشکل‌تر می‌باشد. امام عسکری (علیه السلام) نقل شده است:
أما إنَّ له غَیبَهً یَحارُ فیها الجاهِلون و یَهلِکُ فیها المُبطِلونَ وَ یَکذِبُ فیها الوَقّاتونَ. (۴)

بدانید همانا برای او (فرزند من) غیبتی است که نادان‌ها در آن به حیرت می‌افتند و اهل باطل در آن به هلاکت می‌رسند و کسانی که (برای ظهور) وقت تعیین می‌کنند، دروغ می‌گویند. این حیرت مربوط به جاهلان است و کسانی که وظیفه‌ی خود را در زمان غیبت نمی‌دانند. لذا امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
کیف اَنتم إذا صِرتُم فی حالٍ لا تَرَونَ فیها اِمامَ هدَیً و لا عَلَماً یُری؟ فَلا یَنجُو مِن تِلکَ الحیرَهِ اِلّا من دَعا بِدُعاء الغَریقِ. (۵)
شما چگونه هستید آنگاه که در وضعیتی قرار می‌گیرید که در آن پیشوای هدایتی و نشانه‌ی آشکاری نمی‌بینید؟ پس کسی جز آنان که دعای غریق را بخوانند، از آن حیرت و سرگردانی نجات پیدا نمی‌کند.
درباره‌ی دعای غریق و محتوای آن و اهمیت خواندن آن در زمان غیبت، در جای خود توضیح کافی آمده است.
این جا بحث درباره‌ی حیرت کسانی است که به وظیفه‌ی خود در زمان غیبت امامشان آگاهی ندارند و اگر این نقیصه را جبران کنند، از این حیرت خارج می‌گردند. در احادیث مربوط به زمان غیبت بیشتر مواقعی که از «حیرت» سخن گفته شده، همین معنای مذموم است، ولی گاهی هم حیرت مربوط به خود امام (علیه السلام) می‌باشد که معنای ظاهری آن بیان شد. والله یعلم.

ناگهانی بودن ظهور امام زمان (علیه السلام) (۱)

on: دی ۲۹, ۱۳۹۴In: مهدویت و آخرالزمانبدون نظر


ناگهانی بودن ظهور امام زمان (علیه السلام) (1)به طور کلّی در احادیث اهل بیت (علیهم السلام) از ظهور امام زمان (علیه السلام) به عنوان یک امر دفعی و ناگهانی یاد شده است که هیچ مقدمه و شرط ضروری را لازم ندارد. این مطلب به تعابیر مختلف ذکر شده است.

اصلاح امر ظهور در یک شب

یک تعبیر وارد شده در این خصوص این است که خداوند امر فرج امام عصر (علیه السلام) را در یک شب اصلاح می‌فرماید: «اصلاح در یک شب» می فهماند که اذن ظهور حضرت بدون هیچ‌گونه زمینه و مقدمه‌ی قبلی به ایشان داده می‌شود. و این مطلب با توجه به آنچه درباره‌ی بداء پذیر بودن وقت ظهور بیان شد، کاملاً مقبول است. روایت ذیل از حضرت جوادالائمه (علیه السلام) می‌باشد:
اِنَّ اللهَ تَبارَکَ و تَعالی لَیُصلِحُ لَه أمرَه فیِ لَیلَهٍ کَما أًصلَحَ اَمرَ کَلیمِهِ موسی (علیه السلام) إذ ذَهَبَ لِیَقتَبِسَ لِأَهلِهِ ناراً فَرَجَعَ و هُوَ رَسُولٌ نَبِیٌّ. … أفضَلُ اَعمالِ شیعَتِنا انتظارُ الفَرَجِ. (۱)

همانا خداوند تبارک و تعالی امر ظهور ایشان (حضرت مهدی (علیه السلام)) را در یک شب اصلاح می‌فرماید، همان طور که کار کلیم خود حضرت موسی (علیه السلام) را (یک شبه) اصلاح فرمود، آنگاه که برای به دست آوردن آتش برای اهل خویش رفت پس در حالی که پیامبرِ فرستاده شده بود بازگشت. … بهترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج می‌باشد.

تشبیهی که در این حدیث شریف به کار رفته است، به روشنی بر مقصود دلالت می‌کند. داستان سخن گفتن پروردگار با حضرت موسی (علیه السلام) و در نتیجه پیامبر شدن ایشان، در قرآن کریم ذکر شده است:

«وَ هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ مُوسَى‌ * إِذْ رَأَى نَاراً فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ نَاراً لَعَلِّی آتِیکُمْ مِنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى‌ * فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِیَ یَا مُوسَى‌ * إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى‌ * وَ أَنَا اخْتَرْتُکَ فَاسْتَمِعْ لِمَا یُوحَى‌». (۲)

و آیا داستان موسی را شنیده‌ای؟ آنگاه که آتشی دید پس به اهل خود گفت: درنگ کنید. من آتشی دیدم. باشد که یا پاره‌ای از آن را برایتان بیاورم یا بوسیله‌ی آن خبری از راه پیدا کنم. چون به آن رسید، ندا داده شد که: ای موسی، من پروردگار تو هستم. پای خود را برهنه کن؛ که تو در بیابان مقدّس طوی هستی. و من تو را برگزیدم، پس به آنچه وحی می‌شود گوش فرا ده.

وقتی حضرت موسی (علیه السلام) در بیابان تاریک همراه با اهل خود راه را گم کرده بودند، از دور آتشی مشاهده کرد و طبق بیان قرآن به سوی آن رفت که یا چیزی از آن آتش برای اهل خودش بیاورد و یا خبری از راهی که گم کرده بودند به دست آورد. روی قرائن و حساب‌های ظاهری (که افراد معمولی و حتی خود حضرت موسی (علیه السلام) می‌دیدند) نشانه‌ای از این که قرار است در آن شب ایشان به نبوّت و رسالت برگزیده شوند، وجود نداشت. هیچ قرینه و زمینه‌ی قابل پیش بینی در کار نبود. ایشان برای منظور دیگری به سوی آتش رفتند، امّا رسول و نبی برگشتند.
وجه شباهت اصلاح ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) با اصلاح امر نبوّت و رسالت حضرت موسی (علیه السلام) در همین مطلب است که از آن به «اصلاح امر در یک شب» تعبیر شده است. مقصود این است که اِذن خداوند برای ظهور امام زمان (علیه السلام) هم بدون مقدمه و در وقتی که ظاهراً نشانه‌ای دالّ بر نزدیک بودن آن وجود ندارد، صادر می‌شود.

اگر انسان مؤمن این حقیقت را عمیقاً باور کند، آنگاه انتظار فرج امام (علیه السلام) برایش بسیار بسیار جدّی و ملموس خواهد شد. چون در هر زمانی وقوع فرج را ممکن و عملی می‌بیند و در هیچ شرایطی از تحقق آن ناامید نخواهد بود. به همین جهت حضرت جواد (علیه السلام) پس از تشبیه فوق فرموده‌اند که: بهترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج می‌باشد.

پس می‌توان گفت که امر فرج امام عصر (علیه السلام) متوقّف بر وجود نشانه و زمینه‌ای نیست که روی حساب‌های عادیِ بشری نزدیک بودن آن را برساند. و اگر غیر از این بود انتظار فرج در هر صبح و شام بی‌معنا می‌شد.

در حدیث دیگری همین مطلب با مقدمه‌ی زیبایی توسط امام صادق (علیه السلام) ذکر شده است:
کُن لِما لا تَرجُو أرجی مِنکَ لِما تَرجُو. فاِنَّ مُوسَی بنَ عِمرانَ (علیه السلام) خَرَجَ لِیَقتَبِسَ لِأَهلِهِ ناراً فَرَجَعَ الیهم وَ هُوَ رسولٌ نَبِیٌّ. فَأَصلَحَ اللهُ تبارَک و تعالی أمرَ عّبدِه و نبیِّه موسی (علیه السلام) فی لَیلَهٍ. وَ هکَذا یَفعَلُ اللهُ تَبارَکَ وَ تَعالی بِالقائِمِ الثانی عَشَرَ مِنَ الاَئِمَهِ (علیهم السلام) یُصلِحُ لَهُ أَمرَه فی لیلهٍ کما أصلَحَ أمرَ نَبّیِّه موسی (علیه السلام) و یُخرِجُهُ مِنَ الحَیرَهِ وَ الغَیبَهِ اِلی نُورِ الفَرَجِ و الظُهورِ. (۳)
به چیزی که امید (وقوعش را) نداری از آنچه امید (وقوعش را) داری، امیدوارتر باش! همانا حضرت موسی بن عمران (علیه السلام) رفت تا برای اهل خود آتشی به دست آورد، پس در حالی که پیامبرِ فرستاده شده بود به سوی ایشان بازگشت. پس خداوند کار بنده و پیامبرش موسی (علیه السلام) را در یک شب اصلاح فرمود. و خداوند تبارک و تعالی در مورد حضرت قائم امام دوازدهم (علیه السلام) نیز چنین عمل می‌کند. کار (ظهور) ایشان را در یک شب اصلاح می‌فرماید، همان طور که کار پیامبرش موسی (علیه السلام) را اصلاح کرد، و ایشان را از حیرت و غیبت به سوی روشنایی فرج و ظهور در می‌آورد.

انسان گاهی بر حسب قرائن ظاهری به انجام چیزی امید می‌بندد یا این که روی همان قرائن از وقوع چیزی ناامید است. آنچه این حدیث شریف می‌آموزد این است که فرد مؤمن اگر امیدش به فرج الهی است، باید به وقوع اموری که روی حساب‌های عادی از انجامش ناامید است امیدوارتر باشد تا چیزهایی که به آن – بر حسب زمینه‌های عادی‌اش – امید بسته است. مثالی که برای این قاعده‌ی کلّی بیان فرموده‌اند همان پیامبر شدن حضرت موسی (علیه السلام) است. ایشان روی قرائن ظاهری و نشانه‌های عادی امیدی به کلیم الله و پیامبر الهی شدن نداشت و روی این امر حسابی نکرده بود؛ امّا وقتی برای فراهم آوردن آتش به سوی آن رفت، پیامبر برگزیده‌ی الهی شد.

خدای متعال در مورد امام زمان (علیه السلام) هم اینگونه عمل خواهد کرد و ایشان را در وقتی که علی‌الظاهر امیدی به قیامشان نیست، ظاهر خواهد فرمود. پس وظیفه‌ی شیعیان در خصوص انتظار فرج امام زمان (علیه السلام) این است که وقتی بر مبنای محاسبات عادی بشری امیدی به ظهور امامشان ندارند، بیشتر امید به فرج داشته باشند تا زمانی که روی آن – بر مبنای قرائن ظاهری- حساب می‌کنند. مؤمن موحّد همه‌ی امیدش به فرج الهی است و آنگاه که خداوند بخواهد رحمت خود را شامل حال بندگانش کند، احتیاج به فراهم شدن زمینه‌های عادی بشری ندارد.

تعبیری هم در آخر حدیث شریف آمده است که بسیار قابل تأمّل و توجّه می‌باشد. امام صادق (علیه السلام) فرموده‌اند که خداوند حجّت خود را از حیرت و غیبت به سوی فرج و ظهور خارج می‌سازد. از غیبت خارج شدن امام (علیه السلام) روشن است. امّا از حیرت درآمدن، یعنی چه؟ چه حیرتی برای حضرتش وجود داد که با اصلاح امر فرج، از آن خارج می‌شوند؟

ظاهراً در عبارت حدیث، لفّ و نشر مرتب وجود دارد، یعنی خارج شدن از دو حال به دو حال دیگر به ترتیب؛ از حال غیبت به ظهور، و از حال حیرت به سوی روشنایی فرج. پس حال حیرت امام زمان (علیه السلام) نقطه‌ی مقابل فرج و گشایش ایشان می‌‌باشد. لذا حیرت ایشان مربوط به گرفتاری‌ها و سختی‌هایی است که در زمان غیبت به آن مبتلا هستند. شاید بتوان گفت که آگاه نبودن ایشان از زمان ظهورشان رمز تحیّر و سرگردانی آن عزیز در زمان غیبت است. ایشان از طرفی مؤمنان و مظلومان و مستضعفان را در همه‌ی عالم، گرفتار و در رنج می‌بینند و می‌دانند که فرج کلّی و فراگیر همه‌ی آن‌ها به دستِ مبارک خودشان است، و از طرف دیگر نمی‌دانند که خدای متعال چه وقت اِذن فرج را صادر می‌کند و چه زمانی حضرت اجازه می‌یابند که همه‌ی زمین را به عمل و داد برسانند. (البته غیر از دستگیری‌های جزئی و محدود که در همین زمان غیبت هم انجام می‌دهند.)

شدّت ناراحتی و مصیبت ایشان به خاطر تحمّل همه‌ی مصائب و سختی‌ها از یک طرف و دائماً به پیشگاه الهی دعا کردن و از او تعجیل در فرج کلّی و نهایی را خواستن در عین عدم آگاهی به زمان اجابت این دعا از طرف دیگر، امام عصر (علیه السلام) را به حیرتی می‌اندازد که بر ناراحتی‌ها و رنج‌های ایشان می‌افزاید. همین معنا با عبارت دیگری در دعای عبرات ذکر شده است که در بخش گذشته نقل کردیم. در آنجا آمده بود: «تری تحیّری فی اَمری» که توضیح مختصری در مورد آن بیان شد.

ناگفته نماند که: حیرت مورد بحث مربوط به خود امام عصر (علیه السلام) می‌باشد و به صراحت حدیث، خداوند ایشان را از حیرت به روشنایی فرج، خارج می‌سازد. امّا در احادیث، حیرت دیگری هم مطرح شده است که مربوط به مردم زمان غیبت است و این حیرت با آنچه در مورد حضرت مهدی (علیه السلام) در زمان غیبت بیان شد، کاملاً متفاوت است.

حیرت مردم ناشی از گم کردن راه صحیح و صراط مستقیم است که شناخت آن در زمان غیبت امام (علیه السلام) از زمان‌های دیگر مشکل‌تر می‌باشد. امام عسکری (علیه السلام) نقل شده است:
أما إنَّ له غَیبَهً یَحارُ فیها الجاهِلون و یَهلِکُ فیها المُبطِلونَ وَ یَکذِبُ فیها الوَقّاتونَ. (۴)

بدانید همانا برای او (فرزند من) غیبتی است که نادان‌ها در آن به حیرت می‌افتند و اهل باطل در آن به هلاکت می‌رسند و کسانی که (برای ظهور) وقت تعیین می‌کنند، دروغ می‌گویند. این حیرت مربوط به جاهلان است و کسانی که وظیفه‌ی خود را در زمان غیبت نمی‌دانند. لذا امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
کیف اَنتم إذا صِرتُم فی حالٍ لا تَرَونَ فیها اِمامَ هدَیً و لا عَلَماً یُری؟ فَلا یَنجُو مِن تِلکَ الحیرَهِ اِلّا من دَعا بِدُعاء الغَریقِ. (۵)
شما چگونه هستید آنگاه که در وضعیتی قرار می‌گیرید که در آن پیشوای هدایتی و نشانه‌ی آشکاری نمی‌بینید؟ پس کسی جز آنان که دعای غریق را بخوانند، از آن حیرت و سرگردانی نجات پیدا نمی‌کند.
درباره‌ی دعای غریق و محتوای آن و اهمیت خواندن آن در زمان غیبت، در جای خود توضیح کافی آمده است.
این جا بحث درباره‌ی حیرت کسانی است که به وظیفه‌ی خود در زمان غیبت امامشان آگاهی ندارند و اگر این نقیصه را جبران کنند، از این حیرت خارج می‌گردند. در احادیث مربوط به زمان غیبت بیشتر مواقعی که از «حیرت» سخن گفته شده، همین معنای مذموم است، ولی گاهی هم حیرت مربوط به خود امام (علیه السلام) می‌باشد که معنای ظاهری آن بیان شد. والله یعلم.

ناگهانی بودن ظهور امام زمان (علیه السلام) (۱)

on: دی ۲۹, ۱۳۹۴In: مهدویت و آخرالزمانبدون نظر


ناگهانی بودن ظهور امام زمان (علیه السلام) (1)به طور کلّی در احادیث اهل بیت (علیهم السلام) از ظهور امام زمان (علیه السلام) به عنوان یک امر دفعی و ناگهانی یاد شده است که هیچ مقدمه و شرط ضروری را لازم ندارد. این مطلب به تعابیر مختلف ذکر شده است.

اصلاح امر ظهور در یک شب

یک تعبیر وارد شده در این خصوص این است که خداوند امر فرج امام عصر (علیه السلام) را در یک شب اصلاح می‌فرماید: «اصلاح در یک شب» می فهماند که اذن ظهور حضرت بدون هیچ‌گونه زمینه و مقدمه‌ی قبلی به ایشان داده می‌شود. و این مطلب با توجه به آنچه درباره‌ی بداء پذیر بودن وقت ظهور بیان شد، کاملاً مقبول است. روایت ذیل از حضرت جوادالائمه (علیه السلام) می‌باشد:
اِنَّ اللهَ تَبارَکَ و تَعالی لَیُصلِحُ لَه أمرَه فیِ لَیلَهٍ کَما أًصلَحَ اَمرَ کَلیمِهِ موسی (علیه السلام) إذ ذَهَبَ لِیَقتَبِسَ لِأَهلِهِ ناراً فَرَجَعَ و هُوَ رَسُولٌ نَبِیٌّ. … أفضَلُ اَعمالِ شیعَتِنا انتظارُ الفَرَجِ. (۱)

همانا خداوند تبارک و تعالی امر ظهور ایشان (حضرت مهدی (علیه السلام)) را در یک شب اصلاح می‌فرماید، همان طور که کار کلیم خود حضرت موسی (علیه السلام) را (یک شبه) اصلاح فرمود، آنگاه که برای به دست آوردن آتش برای اهل خویش رفت پس در حالی که پیامبرِ فرستاده شده بود بازگشت. … بهترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج می‌باشد.

تشبیهی که در این حدیث شریف به کار رفته است، به روشنی بر مقصود دلالت می‌کند. داستان سخن گفتن پروردگار با حضرت موسی (علیه السلام) و در نتیجه پیامبر شدن ایشان، در قرآن کریم ذکر شده است:

«وَ هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ مُوسَى‌ * إِذْ رَأَى نَاراً فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ نَاراً لَعَلِّی آتِیکُمْ مِنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى‌ * فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِیَ یَا مُوسَى‌ * إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى‌ * وَ أَنَا اخْتَرْتُکَ فَاسْتَمِعْ لِمَا یُوحَى‌». (۲)

و آیا داستان موسی را شنیده‌ای؟ آنگاه که آتشی دید پس به اهل خود گفت: درنگ کنید. من آتشی دیدم. باشد که یا پاره‌ای از آن را برایتان بیاورم یا بوسیله‌ی آن خبری از راه پیدا کنم. چون به آن رسید، ندا داده شد که: ای موسی، من پروردگار تو هستم. پای خود را برهنه کن؛ که تو در بیابان مقدّس طوی هستی. و من تو را برگزیدم، پس به آنچه وحی می‌شود گوش فرا ده.

وقتی حضرت موسی (علیه السلام) در بیابان تاریک همراه با اهل خود راه را گم کرده بودند، از دور آتشی مشاهده کرد و طبق بیان قرآن به سوی آن رفت که یا چیزی از آن آتش برای اهل خودش بیاورد و یا خبری از راهی که گم کرده بودند به دست آورد. روی قرائن و حساب‌های ظاهری (که افراد معمولی و حتی خود حضرت موسی (علیه السلام) می‌دیدند) نشانه‌ای از این که قرار است در آن شب ایشان به نبوّت و رسالت برگزیده شوند، وجود نداشت. هیچ قرینه و زمینه‌ی قابل پیش بینی در کار نبود. ایشان برای منظور دیگری به سوی آتش رفتند، امّا رسول و نبی برگشتند.
وجه شباهت اصلاح ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) با اصلاح امر نبوّت و رسالت حضرت موسی (علیه السلام) در همین مطلب است که از آن به «اصلاح امر در یک شب» تعبیر شده است. مقصود این است که اِذن خداوند برای ظهور امام زمان (علیه السلام) هم بدون مقدمه و در وقتی که ظاهراً نشانه‌ای دالّ بر نزدیک بودن آن وجود ندارد، صادر می‌شود.

اگر انسان مؤمن این حقیقت را عمیقاً باور کند، آنگاه انتظار فرج امام (علیه السلام) برایش بسیار بسیار جدّی و ملموس خواهد شد. چون در هر زمانی وقوع فرج را ممکن و عملی می‌بیند و در هیچ شرایطی از تحقق آن ناامید نخواهد بود. به همین جهت حضرت جواد (علیه السلام) پس از تشبیه فوق فرموده‌اند که: بهترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج می‌باشد.

پس می‌توان گفت که امر فرج امام عصر (علیه السلام) متوقّف بر وجود نشانه و زمینه‌ای نیست که روی حساب‌های عادیِ بشری نزدیک بودن آن را برساند. و اگر غیر از این بود انتظار فرج در هر صبح و شام بی‌معنا می‌شد.

در حدیث دیگری همین مطلب با مقدمه‌ی زیبایی توسط امام صادق (علیه السلام) ذکر شده است:
کُن لِما لا تَرجُو أرجی مِنکَ لِما تَرجُو. فاِنَّ مُوسَی بنَ عِمرانَ (علیه السلام) خَرَجَ لِیَقتَبِسَ لِأَهلِهِ ناراً فَرَجَعَ الیهم وَ هُوَ رسولٌ نَبِیٌّ. فَأَصلَحَ اللهُ تبارَک و تعالی أمرَ عّبدِه و نبیِّه موسی (علیه السلام) فی لَیلَهٍ. وَ هکَذا یَفعَلُ اللهُ تَبارَکَ وَ تَعالی بِالقائِمِ الثانی عَشَرَ مِنَ الاَئِمَهِ (علیهم السلام) یُصلِحُ لَهُ أَمرَه فی لیلهٍ کما أصلَحَ أمرَ نَبّیِّه موسی (علیه السلام) و یُخرِجُهُ مِنَ الحَیرَهِ وَ الغَیبَهِ اِلی نُورِ الفَرَجِ و الظُهورِ. (۳)
به چیزی که امید (وقوعش را) نداری از آنچه امید (وقوعش را) داری، امیدوارتر باش! همانا حضرت موسی بن عمران (علیه السلام) رفت تا برای اهل خود آتشی به دست آورد، پس در حالی که پیامبرِ فرستاده شده بود به سوی ایشان بازگشت. پس خداوند کار بنده و پیامبرش موسی (علیه السلام) را در یک شب اصلاح فرمود. و خداوند تبارک و تعالی در مورد حضرت قائم امام دوازدهم (علیه السلام) نیز چنین عمل می‌کند. کار (ظهور) ایشان را در یک شب اصلاح می‌فرماید، همان طور که کار پیامبرش موسی (علیه السلام) را اصلاح کرد، و ایشان را از حیرت و غیبت به سوی روشنایی فرج و ظهور در می‌آورد.

انسان گاهی بر حسب قرائن ظاهری به انجام چیزی امید می‌بندد یا این که روی همان قرائن از وقوع چیزی ناامید است. آنچه این حدیث شریف می‌آموزد این است که فرد مؤمن اگر امیدش به فرج الهی است، باید به وقوع اموری که روی حساب‌های عادی از انجامش ناامید است امیدوارتر باشد تا چیزهایی که به آن – بر حسب زمینه‌های عادی‌اش – امید بسته است. مثالی که برای این قاعده‌ی کلّی بیان فرموده‌اند همان پیامبر شدن حضرت موسی (علیه السلام) است. ایشان روی قرائن ظاهری و نشانه‌های عادی امیدی به کلیم الله و پیامبر الهی شدن نداشت و روی این امر حسابی نکرده بود؛ امّا وقتی برای فراهم آوردن آتش به سوی آن رفت، پیامبر برگزیده‌ی الهی شد.

خدای متعال در مورد امام زمان (علیه السلام) هم اینگونه عمل خواهد کرد و ایشان را در وقتی که علی‌الظاهر امیدی به قیامشان نیست، ظاهر خواهد فرمود. پس وظیفه‌ی شیعیان در خصوص انتظار فرج امام زمان (علیه السلام) این است که وقتی بر مبنای محاسبات عادی بشری امیدی به ظهور امامشان ندارند، بیشتر امید به فرج داشته باشند تا زمانی که روی آن – بر مبنای قرائن ظاهری- حساب می‌کنند. مؤمن موحّد همه‌ی امیدش به فرج الهی است و آنگاه که خداوند بخواهد رحمت خود را شامل حال بندگانش کند، احتیاج به فراهم شدن زمینه‌های عادی بشری ندارد.

تعبیری هم در آخر حدیث شریف آمده است که بسیار قابل تأمّل و توجّه می‌باشد. امام صادق (علیه السلام) فرموده‌اند که خداوند حجّت خود را از حیرت و غیبت به سوی فرج و ظهور خارج می‌سازد. از غیبت خارج شدن امام (علیه السلام) روشن است. امّا از حیرت درآمدن، یعنی چه؟ چه حیرتی برای حضرتش وجود داد که با اصلاح امر فرج، از آن خارج می‌شوند؟

ظاهراً در عبارت حدیث، لفّ و نشر مرتب وجود دارد، یعنی خارج شدن از دو حال به دو حال دیگر به ترتیب؛ از حال غیبت به ظهور، و از حال حیرت به سوی روشنایی فرج. پس حال حیرت امام زمان (علیه السلام) نقطه‌ی مقابل فرج و گشایش ایشان می‌‌باشد. لذا حیرت ایشان مربوط به گرفتاری‌ها و سختی‌هایی است که در زمان غیبت به آن مبتلا هستند. شاید بتوان گفت که آگاه نبودن ایشان از زمان ظهورشان رمز تحیّر و سرگردانی آن عزیز در زمان غیبت است. ایشان از طرفی مؤمنان و مظلومان و مستضعفان را در همه‌ی عالم، گرفتار و در رنج می‌بینند و می‌دانند که فرج کلّی و فراگیر همه‌ی آن‌ها به دستِ مبارک خودشان است، و از طرف دیگر نمی‌دانند که خدای متعال چه وقت اِذن فرج را صادر می‌کند و چه زمانی حضرت اجازه می‌یابند که همه‌ی زمین را به عمل و داد برسانند. (البته غیر از دستگیری‌های جزئی و محدود که در همین زمان غیبت هم انجام می‌دهند.)

شدّت ناراحتی و مصیبت ایشان به خاطر تحمّل همه‌ی مصائب و سختی‌ها از یک طرف و دائماً به پیشگاه الهی دعا کردن و از او تعجیل در فرج کلّی و نهایی را خواستن در عین عدم آگاهی به زمان اجابت این دعا از طرف دیگر، امام عصر (علیه السلام) را به حیرتی می‌اندازد که بر ناراحتی‌ها و رنج‌های ایشان می‌افزاید. همین معنا با عبارت دیگری در دعای عبرات ذکر شده است که در بخش گذشته نقل کردیم. در آنجا آمده بود: «تری تحیّری فی اَمری» که توضیح مختصری در مورد آن بیان شد.

ناگفته نماند که: حیرت مورد بحث مربوط به خود امام عصر (علیه السلام) می‌باشد و به صراحت حدیث، خداوند ایشان را از حیرت به روشنایی فرج، خارج می‌سازد. امّا در احادیث، حیرت دیگری هم مطرح شده است که مربوط به مردم زمان غیبت است و این حیرت با آنچه در مورد حضرت مهدی (علیه السلام) در زمان غیبت بیان شد، کاملاً متفاوت است.

حیرت مردم ناشی از گم کردن راه صحیح و صراط مستقیم است که شناخت آن در زمان غیبت امام (علیه السلام) از زمان‌های دیگر مشکل‌تر می‌باشد. امام عسکری (علیه السلام) نقل شده است:
أما إنَّ له غَیبَهً یَحارُ فیها الجاهِلون و یَهلِکُ فیها المُبطِلونَ وَ یَکذِبُ فیها الوَقّاتونَ. (۴)

بدانید همانا برای او (فرزند من) غیبتی است که نادان‌ها در آن به حیرت می‌افتند و اهل باطل در آن به هلاکت می‌رسند و کسانی که (برای ظهور) وقت تعیین می‌کنند، دروغ می‌گویند. این حیرت مربوط به جاهلان است و کسانی که وظیفه‌ی خود را در زمان غیبت نمی‌دانند. لذا امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
کیف اَنتم إذا صِرتُم فی حالٍ لا تَرَونَ فیها اِمامَ هدَیً و لا عَلَماً یُری؟ فَلا یَنجُو مِن تِلکَ الحیرَهِ اِلّا من دَعا بِدُعاء الغَریقِ. (۵)
شما چگونه هستید آنگاه که در وضعیتی قرار می‌گیرید که در آن پیشوای هدایتی و نشانه‌ی آشکاری نمی‌بینید؟ پس کسی جز آنان که دعای غریق را بخوانند، از آن حیرت و سرگردانی نجات پیدا نمی‌کند.
درباره‌ی دعای غریق و محتوای آن و اهمیت خواندن آن در زمان غیبت، در جای خود توضیح کافی آمده است.
این جا بحث درباره‌ی حیرت کسانی است که به وظیفه‌ی خود در زمان غیبت امامشان آگاهی ندارند و اگر این نقیصه را جبران کنند، از این حیرت خارج می‌گردند. در احادیث مربوط به زمان غیبت بیشتر مواقعی که از «حیرت» سخن گفته شده، همین معنای مذموم است، ولی گاهی هم حیرت مربوط به خود امام (علیه السلام) می‌باشد که معنای ظاهری آن بیان شد. والله یعلم.v

 نظر دهید »

ناگهانی بودن ظهور

07 اسفند 1395 توسط فوز المبین

ناگهانی بودن ظهور امام زمان (علیه السلام) (۱)

on: دی ۲۹, ۱۳۹۴In: مهدویت و آخرالزمانبدون نظر


ناگهانی بودن ظهور امام زمان (علیه السلام) (1)به طور کلّی در احادیث اهل بیت (علیهم السلام) از ظهور امام زمان (علیه السلام) به عنوان یک امر دفعی و ناگهانی یاد شده است که هیچ مقدمه و شرط ضروری را لازم ندارد. این مطلب به تعابیر مختلف ذکر شده است.

اصلاح امر ظهور در یک شب

یک تعبیر وارد شده در این خصوص این است که خداوند امر فرج امام عصر (علیه السلام) را در یک شب اصلاح می‌فرماید: «اصلاح در یک شب» می فهماند که اذن ظهور حضرت بدون هیچ‌گونه زمینه و مقدمه‌ی قبلی به ایشان داده می‌شود. و این مطلب با توجه به آنچه درباره‌ی بداء پذیر بودن وقت ظهور بیان شد، کاملاً مقبول است. روایت ذیل از حضرت جوادالائمه (علیه السلام) می‌باشد:
اِنَّ اللهَ تَبارَکَ و تَعالی لَیُصلِحُ لَه أمرَه فیِ لَیلَهٍ کَما أًصلَحَ اَمرَ کَلیمِهِ موسی (علیه السلام) إذ ذَهَبَ لِیَقتَبِسَ لِأَهلِهِ ناراً فَرَجَعَ و هُوَ رَسُولٌ نَبِیٌّ. … أفضَلُ اَعمالِ شیعَتِنا انتظارُ الفَرَجِ. (۱)

همانا خداوند تبارک و تعالی امر ظهور ایشان (حضرت مهدی (علیه السلام)) را در یک شب اصلاح می‌فرماید، همان طور که کار کلیم خود حضرت موسی (علیه السلام) را (یک شبه) اصلاح فرمود، آنگاه که برای به دست آوردن آتش برای اهل خویش رفت پس در حالی که پیامبرِ فرستاده شده بود بازگشت. … بهترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج می‌باشد.

تشبیهی که در این حدیث شریف به کار رفته است، به روشنی بر مقصود دلالت می‌کند. داستان سخن گفتن پروردگار با حضرت موسی (علیه السلام) و در نتیجه پیامبر شدن ایشان، در قرآن کریم ذکر شده است:

«وَ هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ مُوسَى‌ * إِذْ رَأَى نَاراً فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ نَاراً لَعَلِّی آتِیکُمْ مِنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى‌ * فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِیَ یَا مُوسَى‌ * إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى‌ * وَ أَنَا اخْتَرْتُکَ فَاسْتَمِعْ لِمَا یُوحَى‌». (۲)

و آیا داستان موسی را شنیده‌ای؟ آنگاه که آتشی دید پس به اهل خود گفت: درنگ کنید. من آتشی دیدم. باشد که یا پاره‌ای از آن را برایتان بیاورم یا بوسیله‌ی آن خبری از راه پیدا کنم. چون به آن رسید، ندا داده شد که: ای موسی، من پروردگار تو هستم. پای خود را برهنه کن؛ که تو در بیابان مقدّس طوی هستی. و من تو را برگزیدم، پس به آنچه وحی می‌شود گوش فرا ده.

وقتی حضرت موسی (علیه السلام) در بیابان تاریک همراه با اهل خود راه را گم کرده بودند، از دور آتشی مشاهده کرد و طبق بیان قرآن به سوی آن رفت که یا چیزی از آن آتش برای اهل خودش بیاورد و یا خبری از راهی که گم کرده بودند به دست آورد. روی قرائن و حساب‌های ظاهری (که افراد معمولی و حتی خود حضرت موسی (علیه السلام) می‌دیدند) نشانه‌ای از این که قرار است در آن شب ایشان به نبوّت و رسالت برگزیده شوند، وجود نداشت. هیچ قرینه و زمینه‌ی قابل پیش بینی در کار نبود. ایشان برای منظور دیگری به سوی آتش رفتند، امّا رسول و نبی برگشتند.
وجه شباهت اصلاح ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) با اصلاح امر نبوّت و رسالت حضرت موسی (علیه السلام) در همین مطلب است که از آن به «اصلاح امر در یک شب» تعبیر شده است. مقصود این است که اِذن خداوند برای ظهور امام زمان (علیه السلام) هم بدون مقدمه و در وقتی که ظاهراً نشانه‌ای دالّ بر نزدیک بودن آن وجود ندارد، صادر می‌شود.

اگر انسان مؤمن این حقیقت را عمیقاً باور کند، آنگاه انتظار فرج امام (علیه السلام) برایش بسیار بسیار جدّی و ملموس خواهد شد. چون در هر زمانی وقوع فرج را ممکن و عملی می‌بیند و در هیچ شرایطی از تحقق آن ناامید نخواهد بود. به همین جهت حضرت جواد (علیه السلام) پس از تشبیه فوق فرموده‌اند که: بهترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج می‌باشد.

پس می‌توان گفت که امر فرج امام عصر (علیه السلام) متوقّف بر وجود نشانه و زمینه‌ای نیست که روی حساب‌های عادیِ بشری نزدیک بودن آن را برساند. و اگر غیر از این بود انتظار فرج در هر صبح و شام بی‌معنا می‌شد.

در حدیث دیگری همین مطلب با مقدمه‌ی زیبایی توسط امام صادق (علیه السلام) ذکر شده است:
کُن لِما لا تَرجُو أرجی مِنکَ لِما تَرجُو. فاِنَّ مُوسَی بنَ عِمرانَ (علیه السلام) خَرَجَ لِیَقتَبِسَ لِأَهلِهِ ناراً فَرَجَعَ الیهم وَ هُوَ رسولٌ نَبِیٌّ. فَأَصلَحَ اللهُ تبارَک و تعالی أمرَ عّبدِه و نبیِّه موسی (علیه السلام) فی لَیلَهٍ. وَ هکَذا یَفعَلُ اللهُ تَبارَکَ وَ تَعالی بِالقائِمِ الثانی عَشَرَ مِنَ الاَئِمَهِ (علیهم السلام) یُصلِحُ لَهُ أَمرَه فی لیلهٍ کما أصلَحَ أمرَ نَبّیِّه موسی (علیه السلام) و یُخرِجُهُ مِنَ الحَیرَهِ وَ الغَیبَهِ اِلی نُورِ الفَرَجِ و الظُهورِ. (۳)
به چیزی که امید (وقوعش را) نداری از آنچه امید (وقوعش را) داری، امیدوارتر باش! همانا حضرت موسی بن عمران (علیه السلام) رفت تا برای اهل خود آتشی به دست آورد، پس در حالی که پیامبرِ فرستاده شده بود به سوی ایشان بازگشت. پس خداوند کار بنده و پیامبرش موسی (علیه السلام) را در یک شب اصلاح فرمود. و خداوند تبارک و تعالی در مورد حضرت قائم امام دوازدهم (علیه السلام) نیز چنین عمل می‌کند. کار (ظهور) ایشان را در یک شب اصلاح می‌فرماید، همان طور که کار پیامبرش موسی (علیه السلام) را اصلاح کرد، و ایشان را از حیرت و غیبت به سوی روشنایی فرج و ظهور در می‌آورد.

انسان گاهی بر حسب قرائن ظاهری به انجام چیزی امید می‌بندد یا این که روی همان قرائن از وقوع چیزی ناامید است. آنچه این حدیث شریف می‌آموزد این است که فرد مؤمن اگر امیدش به فرج الهی است، باید به وقوع اموری که روی حساب‌های عادی از انجامش ناامید است امیدوارتر باشد تا چیزهایی که به آن – بر حسب زمینه‌های عادی‌اش – امید بسته است. مثالی که برای این قاعده‌ی کلّی بیان فرموده‌اند همان پیامبر شدن حضرت موسی (علیه السلام) است. ایشان روی قرائن ظاهری و نشانه‌های عادی امیدی به کلیم الله و پیامبر الهی شدن نداشت و روی این امر حسابی نکرده بود؛ امّا وقتی برای فراهم آوردن آتش به سوی آن رفت، پیامبر برگزیده‌ی الهی شد.

خدای متعال در مورد امام زمان (علیه السلام) هم اینگونه عمل خواهد کرد و ایشان را در وقتی که علی‌الظاهر امیدی به قیامشان نیست، ظاهر خواهد فرمود. پس وظیفه‌ی شیعیان در خصوص انتظار فرج امام زمان (علیه السلام) این است که وقتی بر مبنای محاسبات عادی بشری امیدی به ظهور امامشان ندارند، بیشتر امید به فرج داشته باشند تا زمانی که روی آن – بر مبنای قرائن ظاهری- حساب می‌کنند. مؤمن موحّد همه‌ی امیدش به فرج الهی است و آنگاه که خداوند بخواهد رحمت خود را شامل حال بندگانش کند، احتیاج به فراهم شدن زمینه‌های عادی بشری ندارد.

تعبیری هم در آخر حدیث شریف آمده است که بسیار قابل تأمّل و توجّه می‌باشد. امام صادق (علیه السلام) فرموده‌اند که خداوند حجّت خود را از حیرت و غیبت به سوی فرج و ظهور خارج می‌سازد. از غیبت خارج شدن امام (علیه السلام) روشن است. امّا از حیرت درآمدن، یعنی چه؟ چه حیرتی برای حضرتش وجود داد که با اصلاح امر فرج، از آن خارج می‌شوند؟

ظاهراً در عبارت حدیث، لفّ و نشر مرتب وجود دارد، یعنی خارج شدن از دو حال به دو حال دیگر به ترتیب؛ از حال غیبت به ظهور، و از حال حیرت به سوی روشنایی فرج. پس حال حیرت امام زمان (علیه السلام) نقطه‌ی مقابل فرج و گشایش ایشان می‌‌باشد. لذا حیرت ایشان مربوط به گرفتاری‌ها و سختی‌هایی است که در زمان غیبت به آن مبتلا هستند. شاید بتوان گفت که آگاه نبودن ایشان از زمان ظهورشان رمز تحیّر و سرگردانی آن عزیز در زمان غیبت است. ایشان از طرفی مؤمنان و مظلومان و مستضعفان را در همه‌ی عالم، گرفتار و در رنج می‌بینند و می‌دانند که فرج کلّی و فراگیر همه‌ی آن‌ها به دستِ مبارک خودشان است، و از طرف دیگر نمی‌دانند که خدای متعال چه وقت اِذن فرج را صادر می‌کند و چه زمانی حضرت اجازه می‌یابند که همه‌ی زمین را به عمل و داد برسانند. (البته غیر از دستگیری‌های جزئی و محدود که در همین زمان غیبت هم انجام می‌دهند.)

شدّت ناراحتی و مصیبت ایشان به خاطر تحمّل همه‌ی مصائب و سختی‌ها از یک طرف و دائماً به پیشگاه الهی دعا کردن و از او تعجیل در فرج کلّی و نهایی را خواستن در عین عدم آگاهی به زمان اجابت این دعا از طرف دیگر، امام عصر (علیه السلام) را به حیرتی می‌اندازد که بر ناراحتی‌ها و رنج‌های ایشان می‌افزاید. همین معنا با عبارت دیگری در دعای عبرات ذکر شده است که در بخش گذشته نقل کردیم. در آنجا آمده بود: «تری تحیّری فی اَمری» که توضیح مختصری در مورد آن بیان شد.

ناگفته نماند که: حیرت مورد بحث مربوط به خود امام عصر (علیه السلام) می‌باشد و به صراحت حدیث، خداوند ایشان را از حیرت به روشنایی فرج، خارج می‌سازد. امّا در احادیث، حیرت دیگری هم مطرح شده است که مربوط به مردم زمان غیبت است و این حیرت با آنچه در مورد حضرت مهدی (علیه السلام) در زمان غیبت بیان شد، کاملاً متفاوت است.

حیرت مردم ناشی از گم کردن راه صحیح و صراط مستقیم است که شناخت آن در زمان غیبت امام (علیه السلام) از زمان‌های دیگر مشکل‌تر می‌باشد. امام عسکری (علیه السلام) نقل شده است:
أما إنَّ له غَیبَهً یَحارُ فیها الجاهِلون و یَهلِکُ فیها المُبطِلونَ وَ یَکذِبُ فیها الوَقّاتونَ. (۴)

بدانید همانا برای او (فرزند من) غیبتی است که نادان‌ها در آن به حیرت می‌افتند و اهل باطل در آن به هلاکت می‌رسند و کسانی که (برای ظهور) وقت تعیین می‌کنند، دروغ می‌گویند. این حیرت مربوط به جاهلان است و کسانی که وظیفه‌ی خود را در زمان غیبت نمی‌دانند. لذا امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
کیف اَنتم إذا صِرتُم فی حالٍ لا تَرَونَ فیها اِمامَ هدَیً و لا عَلَماً یُری؟ فَلا یَنجُو مِن تِلکَ الحیرَهِ اِلّا من دَعا بِدُعاء الغَریقِ. (۵)
شما چگونه هستید آنگاه که در وضعیتی قرار می‌گیرید که در آن پیشوای هدایتی و نشانه‌ی آشکاری نمی‌بینید؟ پس کسی جز آنان که دعای غریق را بخوانند، از آن حیرت و سرگردانی نجات پیدا نمی‌کند.
درباره‌ی دعای غریق و محتوای آن و اهمیت خواندن آن در زمان غیبت، در جای خود توضیح کافی آمده است.
این جا بحث درباره‌ی حیرت کسانی است که به وظیفه‌ی خود در زمان غیبت امامشان آگاهی ندارند و اگر این نقیصه را جبران کنند، از این حیرت خارج می‌گردند. در احادیث مربوط به زمان غیبت بیشتر مواقعی که از «حیرت» سخن گفته شده، همین معنای مذموم است، ولی گاهی هم حیرت مربوط به خود امام (علیه السلام) می‌باشد که معنای ظاهری آن بیان شد. والله یعلم.

ناگهانی بودن ظهور امام زمان (علیه السلام) (۱)

on: دی ۲۹, ۱۳۹۴In: مهدویت و آخرالزمانبدون نظر


ناگهانی بودن ظهور امام زمان (علیه السلام) (1)به طور کلّی در احادیث اهل بیت (علیهم السلام) از ظهور امام زمان (علیه السلام) به عنوان یک امر دفعی و ناگهانی یاد شده است که هیچ مقدمه و شرط ضروری را لازم ندارد. این مطلب به تعابیر مختلف ذکر شده است.

اصلاح امر ظهور در یک شب

یک تعبیر وارد شده در این خصوص این است که خداوند امر فرج امام عصر (علیه السلام) را در یک شب اصلاح می‌فرماید: «اصلاح در یک شب» می فهماند که اذن ظهور حضرت بدون هیچ‌گونه زمینه و مقدمه‌ی قبلی به ایشان داده می‌شود. و این مطلب با توجه به آنچه درباره‌ی بداء پذیر بودن وقت ظهور بیان شد، کاملاً مقبول است. روایت ذیل از حضرت جوادالائمه (علیه السلام) می‌باشد:
اِنَّ اللهَ تَبارَکَ و تَعالی لَیُصلِحُ لَه أمرَه فیِ لَیلَهٍ کَما أًصلَحَ اَمرَ کَلیمِهِ موسی (علیه السلام) إذ ذَهَبَ لِیَقتَبِسَ لِأَهلِهِ ناراً فَرَجَعَ و هُوَ رَسُولٌ نَبِیٌّ. … أفضَلُ اَعمالِ شیعَتِنا انتظارُ الفَرَجِ. (۱)

همانا خداوند تبارک و تعالی امر ظهور ایشان (حضرت مهدی (علیه السلام)) را در یک شب اصلاح می‌فرماید، همان طور که کار کلیم خود حضرت موسی (علیه السلام) را (یک شبه) اصلاح فرمود، آنگاه که برای به دست آوردن آتش برای اهل خویش رفت پس در حالی که پیامبرِ فرستاده شده بود بازگشت. … بهترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج می‌باشد.

تشبیهی که در این حدیث شریف به کار رفته است، به روشنی بر مقصود دلالت می‌کند. داستان سخن گفتن پروردگار با حضرت موسی (علیه السلام) و در نتیجه پیامبر شدن ایشان، در قرآن کریم ذکر شده است:

«وَ هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ مُوسَى‌ * إِذْ رَأَى نَاراً فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ نَاراً لَعَلِّی آتِیکُمْ مِنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى‌ * فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِیَ یَا مُوسَى‌ * إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى‌ * وَ أَنَا اخْتَرْتُکَ فَاسْتَمِعْ لِمَا یُوحَى‌». (۲)

و آیا داستان موسی را شنیده‌ای؟ آنگاه که آتشی دید پس به اهل خود گفت: درنگ کنید. من آتشی دیدم. باشد که یا پاره‌ای از آن را برایتان بیاورم یا بوسیله‌ی آن خبری از راه پیدا کنم. چون به آن رسید، ندا داده شد که: ای موسی، من پروردگار تو هستم. پای خود را برهنه کن؛ که تو در بیابان مقدّس طوی هستی. و من تو را برگزیدم، پس به آنچه وحی می‌شود گوش فرا ده.

وقتی حضرت موسی (علیه السلام) در بیابان تاریک همراه با اهل خود راه را گم کرده بودند، از دور آتشی مشاهده کرد و طبق بیان قرآن به سوی آن رفت که یا چیزی از آن آتش برای اهل خودش بیاورد و یا خبری از راهی که گم کرده بودند به دست آورد. روی قرائن و حساب‌های ظاهری (که افراد معمولی و حتی خود حضرت موسی (علیه السلام) می‌دیدند) نشانه‌ای از این که قرار است در آن شب ایشان به نبوّت و رسالت برگزیده شوند، وجود نداشت. هیچ قرینه و زمینه‌ی قابل پیش بینی در کار نبود. ایشان برای منظور دیگری به سوی آتش رفتند، امّا رسول و نبی برگشتند.
وجه شباهت اصلاح ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) با اصلاح امر نبوّت و رسالت حضرت موسی (علیه السلام) در همین مطلب است که از آن به «اصلاح امر در یک شب» تعبیر شده است. مقصود این است که اِذن خداوند برای ظهور امام زمان (علیه السلام) هم بدون مقدمه و در وقتی که ظاهراً نشانه‌ای دالّ بر نزدیک بودن آن وجود ندارد، صادر می‌شود.

اگر انسان مؤمن این حقیقت را عمیقاً باور کند، آنگاه انتظار فرج امام (علیه السلام) برایش بسیار بسیار جدّی و ملموس خواهد شد. چون در هر زمانی وقوع فرج را ممکن و عملی می‌بیند و در هیچ شرایطی از تحقق آن ناامید نخواهد بود. به همین جهت حضرت جواد (علیه السلام) پس از تشبیه فوق فرموده‌اند که: بهترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج می‌باشد.

پس می‌توان گفت که امر فرج امام عصر (علیه السلام) متوقّف بر وجود نشانه و زمینه‌ای نیست که روی حساب‌های عادیِ بشری نزدیک بودن آن را برساند. و اگر غیر از این بود انتظار فرج در هر صبح و شام بی‌معنا می‌شد.

در حدیث دیگری همین مطلب با مقدمه‌ی زیبایی توسط امام صادق (علیه السلام) ذکر شده است:
کُن لِما لا تَرجُو أرجی مِنکَ لِما تَرجُو. فاِنَّ مُوسَی بنَ عِمرانَ (علیه السلام) خَرَجَ لِیَقتَبِسَ لِأَهلِهِ ناراً فَرَجَعَ الیهم وَ هُوَ رسولٌ نَبِیٌّ. فَأَصلَحَ اللهُ تبارَک و تعالی أمرَ عّبدِه و نبیِّه موسی (علیه السلام) فی لَیلَهٍ. وَ هکَذا یَفعَلُ اللهُ تَبارَکَ وَ تَعالی بِالقائِمِ الثانی عَشَرَ مِنَ الاَئِمَهِ (علیهم السلام) یُصلِحُ لَهُ أَمرَه فی لیلهٍ کما أصلَحَ أمرَ نَبّیِّه موسی (علیه السلام) و یُخرِجُهُ مِنَ الحَیرَهِ وَ الغَیبَهِ اِلی نُورِ الفَرَجِ و الظُهورِ. (۳)
به چیزی که امید (وقوعش را) نداری از آنچه امید (وقوعش را) داری، امیدوارتر باش! همانا حضرت موسی بن عمران (علیه السلام) رفت تا برای اهل خود آتشی به دست آورد، پس در حالی که پیامبرِ فرستاده شده بود به سوی ایشان بازگشت. پس خداوند کار بنده و پیامبرش موسی (علیه السلام) را در یک شب اصلاح فرمود. و خداوند تبارک و تعالی در مورد حضرت قائم امام دوازدهم (علیه السلام) نیز چنین عمل می‌کند. کار (ظهور) ایشان را در یک شب اصلاح می‌فرماید، همان طور که کار پیامبرش موسی (علیه السلام) را اصلاح کرد، و ایشان را از حیرت و غیبت به سوی روشنایی فرج و ظهور در می‌آورد.

انسان گاهی بر حسب قرائن ظاهری به انجام چیزی امید می‌بندد یا این که روی همان قرائن از وقوع چیزی ناامید است. آنچه این حدیث شریف می‌آموزد این است که فرد مؤمن اگر امیدش به فرج الهی است، باید به وقوع اموری که روی حساب‌های عادی از انجامش ناامید است امیدوارتر باشد تا چیزهایی که به آن – بر حسب زمینه‌های عادی‌اش – امید بسته است. مثالی که برای این قاعده‌ی کلّی بیان فرموده‌اند همان پیامبر شدن حضرت موسی (علیه السلام) است. ایشان روی قرائن ظاهری و نشانه‌های عادی امیدی به کلیم الله و پیامبر الهی شدن نداشت و روی این امر حسابی نکرده بود؛ امّا وقتی برای فراهم آوردن آتش به سوی آن رفت، پیامبر برگزیده‌ی الهی شد.

خدای متعال در مورد امام زمان (علیه السلام) هم اینگونه عمل خواهد کرد و ایشان را در وقتی که علی‌الظاهر امیدی به قیامشان نیست، ظاهر خواهد فرمود. پس وظیفه‌ی شیعیان در خصوص انتظار فرج امام زمان (علیه السلام) این است که وقتی بر مبنای محاسبات عادی بشری امیدی به ظهور امامشان ندارند، بیشتر امید به فرج داشته باشند تا زمانی که روی آن – بر مبنای قرائن ظاهری- حساب می‌کنند. مؤمن موحّد همه‌ی امیدش به فرج الهی است و آنگاه که خداوند بخواهد رحمت خود را شامل حال بندگانش کند، احتیاج به فراهم شدن زمینه‌های عادی بشری ندارد.

تعبیری هم در آخر حدیث شریف آمده است که بسیار قابل تأمّل و توجّه می‌باشد. امام صادق (علیه السلام) فرموده‌اند که خداوند حجّت خود را از حیرت و غیبت به سوی فرج و ظهور خارج می‌سازد. از غیبت خارج شدن امام (علیه السلام) روشن است. امّا از حیرت درآمدن، یعنی چه؟ چه حیرتی برای حضرتش وجود داد که با اصلاح امر فرج، از آن خارج می‌شوند؟

ظاهراً در عبارت حدیث، لفّ و نشر مرتب وجود دارد، یعنی خارج شدن از دو حال به دو حال دیگر به ترتیب؛ از حال غیبت به ظهور، و از حال حیرت به سوی روشنایی فرج. پس حال حیرت امام زمان (علیه السلام) نقطه‌ی مقابل فرج و گشایش ایشان می‌‌باشد. لذا حیرت ایشان مربوط به گرفتاری‌ها و سختی‌هایی است که در زمان غیبت به آن مبتلا هستند. شاید بتوان گفت که آگاه نبودن ایشان از زمان ظهورشان رمز تحیّر و سرگردانی آن عزیز در زمان غیبت است. ایشان از طرفی مؤمنان و مظلومان و مستضعفان را در همه‌ی عالم، گرفتار و در رنج می‌بینند و می‌دانند که فرج کلّی و فراگیر همه‌ی آن‌ها به دستِ مبارک خودشان است، و از طرف دیگر نمی‌دانند که خدای متعال چه وقت اِذن فرج را صادر می‌کند و چه زمانی حضرت اجازه می‌یابند که همه‌ی زمین را به عمل و داد برسانند. (البته غیر از دستگیری‌های جزئی و محدود که در همین زمان غیبت هم انجام می‌دهند.)

شدّت ناراحتی و مصیبت ایشان به خاطر تحمّل همه‌ی مصائب و سختی‌ها از یک طرف و دائماً به پیشگاه الهی دعا کردن و از او تعجیل در فرج کلّی و نهایی را خواستن در عین عدم آگاهی به زمان اجابت این دعا از طرف دیگر، امام عصر (علیه السلام) را به حیرتی می‌اندازد که بر ناراحتی‌ها و رنج‌های ایشان می‌افزاید. همین معنا با عبارت دیگری در دعای عبرات ذکر شده است که در بخش گذشته نقل کردیم. در آنجا آمده بود: «تری تحیّری فی اَمری» که توضیح مختصری در مورد آن بیان شد.

ناگفته نماند که: حیرت مورد بحث مربوط به خود امام عصر (علیه السلام) می‌باشد و به صراحت حدیث، خداوند ایشان را از حیرت به روشنایی فرج، خارج می‌سازد. امّا در احادیث، حیرت دیگری هم مطرح شده است که مربوط به مردم زمان غیبت است و این حیرت با آنچه در مورد حضرت مهدی (علیه السلام) در زمان غیبت بیان شد، کاملاً متفاوت است.

حیرت مردم ناشی از گم کردن راه صحیح و صراط مستقیم است که شناخت آن در زمان غیبت امام (علیه السلام) از زمان‌های دیگر مشکل‌تر می‌باشد. امام عسکری (علیه السلام) نقل شده است:
أما إنَّ له غَیبَهً یَحارُ فیها الجاهِلون و یَهلِکُ فیها المُبطِلونَ وَ یَکذِبُ فیها الوَقّاتونَ. (۴)

بدانید همانا برای او (فرزند من) غیبتی است که نادان‌ها در آن به حیرت می‌افتند و اهل باطل در آن به هلاکت می‌رسند و کسانی که (برای ظهور) وقت تعیین می‌کنند، دروغ می‌گویند. این حیرت مربوط به جاهلان است و کسانی که وظیفه‌ی خود را در زمان غیبت نمی‌دانند. لذا امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
کیف اَنتم إذا صِرتُم فی حالٍ لا تَرَونَ فیها اِمامَ هدَیً و لا عَلَماً یُری؟ فَلا یَنجُو مِن تِلکَ الحیرَهِ اِلّا من دَعا بِدُعاء الغَریقِ. (۵)
شما چگونه هستید آنگاه که در وضعیتی قرار می‌گیرید که در آن پیشوای هدایتی و نشانه‌ی آشکاری نمی‌بینید؟ پس کسی جز آنان که دعای غریق را بخوانند، از آن حیرت و سرگردانی نجات پیدا نمی‌کند.
درباره‌ی دعای غریق و محتوای آن و اهمیت خواندن آن در زمان غیبت، در جای خود توضیح کافی آمده است.
این جا بحث درباره‌ی حیرت کسانی است که به وظیفه‌ی خود در زمان غیبت امامشان آگاهی ندارند و اگر این نقیصه را جبران کنند، از این حیرت خارج می‌گردند. در احادیث مربوط به زمان غیبت بیشتر مواقعی که از «حیرت» سخن گفته شده، همین معنای مذموم است، ولی گاهی هم حیرت مربوط به خود امام (علیه السلام) می‌باشد که معنای ظاهری آن بیان شد. والله یعلم.

ناگهانی بودن ظهور امام زمان (علیه السلام) (۱)

on: دی ۲۹, ۱۳۹۴In: مهدویت و آخرالزمانبدون نظر


ناگهانی بودن ظهور امام زمان (علیه السلام) (1)به طور کلّی در احادیث اهل بیت (علیهم السلام) از ظهور امام زمان (علیه السلام) به عنوان یک امر دفعی و ناگهانی یاد شده است که هیچ مقدمه و شرط ضروری را لازم ندارد. این مطلب به تعابیر مختلف ذکر شده است.

اصلاح امر ظهور در یک شب

یک تعبیر وارد شده در این خصوص این است که خداوند امر فرج امام عصر (علیه السلام) را در یک شب اصلاح می‌فرماید: «اصلاح در یک شب» می فهماند که اذن ظهور حضرت بدون هیچ‌گونه زمینه و مقدمه‌ی قبلی به ایشان داده می‌شود. و این مطلب با توجه به آنچه درباره‌ی بداء پذیر بودن وقت ظهور بیان شد، کاملاً مقبول است. روایت ذیل از حضرت جوادالائمه (علیه السلام) می‌باشد:
اِنَّ اللهَ تَبارَکَ و تَعالی لَیُصلِحُ لَه أمرَه فیِ لَیلَهٍ کَما أًصلَحَ اَمرَ کَلیمِهِ موسی (علیه السلام) إذ ذَهَبَ لِیَقتَبِسَ لِأَهلِهِ ناراً فَرَجَعَ و هُوَ رَسُولٌ نَبِیٌّ. … أفضَلُ اَعمالِ شیعَتِنا انتظارُ الفَرَجِ. (۱)

همانا خداوند تبارک و تعالی امر ظهور ایشان (حضرت مهدی (علیه السلام)) را در یک شب اصلاح می‌فرماید، همان طور که کار کلیم خود حضرت موسی (علیه السلام) را (یک شبه) اصلاح فرمود، آنگاه که برای به دست آوردن آتش برای اهل خویش رفت پس در حالی که پیامبرِ فرستاده شده بود بازگشت. … بهترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج می‌باشد.

تشبیهی که در این حدیث شریف به کار رفته است، به روشنی بر مقصود دلالت می‌کند. داستان سخن گفتن پروردگار با حضرت موسی (علیه السلام) و در نتیجه پیامبر شدن ایشان، در قرآن کریم ذکر شده است:

«وَ هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ مُوسَى‌ * إِذْ رَأَى نَاراً فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ نَاراً لَعَلِّی آتِیکُمْ مِنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى‌ * فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِیَ یَا مُوسَى‌ * إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى‌ * وَ أَنَا اخْتَرْتُکَ فَاسْتَمِعْ لِمَا یُوحَى‌». (۲)

و آیا داستان موسی را شنیده‌ای؟ آنگاه که آتشی دید پس به اهل خود گفت: درنگ کنید. من آتشی دیدم. باشد که یا پاره‌ای از آن را برایتان بیاورم یا بوسیله‌ی آن خبری از راه پیدا کنم. چون به آن رسید، ندا داده شد که: ای موسی، من پروردگار تو هستم. پای خود را برهنه کن؛ که تو در بیابان مقدّس طوی هستی. و من تو را برگزیدم، پس به آنچه وحی می‌شود گوش فرا ده.

وقتی حضرت موسی (علیه السلام) در بیابان تاریک همراه با اهل خود راه را گم کرده بودند، از دور آتشی مشاهده کرد و طبق بیان قرآن به سوی آن رفت که یا چیزی از آن آتش برای اهل خودش بیاورد و یا خبری از راهی که گم کرده بودند به دست آورد. روی قرائن و حساب‌های ظاهری (که افراد معمولی و حتی خود حضرت موسی (علیه السلام) می‌دیدند) نشانه‌ای از این که قرار است در آن شب ایشان به نبوّت و رسالت برگزیده شوند، وجود نداشت. هیچ قرینه و زمینه‌ی قابل پیش بینی در کار نبود. ایشان برای منظور دیگری به سوی آتش رفتند، امّا رسول و نبی برگشتند.
وجه شباهت اصلاح ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) با اصلاح امر نبوّت و رسالت حضرت موسی (علیه السلام) در همین مطلب است که از آن به «اصلاح امر در یک شب» تعبیر شده است. مقصود این است که اِذن خداوند برای ظهور امام زمان (علیه السلام) هم بدون مقدمه و در وقتی که ظاهراً نشانه‌ای دالّ بر نزدیک بودن آن وجود ندارد، صادر می‌شود.

اگر انسان مؤمن این حقیقت را عمیقاً باور کند، آنگاه انتظار فرج امام (علیه السلام) برایش بسیار بسیار جدّی و ملموس خواهد شد. چون در هر زمانی وقوع فرج را ممکن و عملی می‌بیند و در هیچ شرایطی از تحقق آن ناامید نخواهد بود. به همین جهت حضرت جواد (علیه السلام) پس از تشبیه فوق فرموده‌اند که: بهترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج می‌باشد.

پس می‌توان گفت که امر فرج امام عصر (علیه السلام) متوقّف بر وجود نشانه و زمینه‌ای نیست که روی حساب‌های عادیِ بشری نزدیک بودن آن را برساند. و اگر غیر از این بود انتظار فرج در هر صبح و شام بی‌معنا می‌شد.

در حدیث دیگری همین مطلب با مقدمه‌ی زیبایی توسط امام صادق (علیه السلام) ذکر شده است:
کُن لِما لا تَرجُو أرجی مِنکَ لِما تَرجُو. فاِنَّ مُوسَی بنَ عِمرانَ (علیه السلام) خَرَجَ لِیَقتَبِسَ لِأَهلِهِ ناراً فَرَجَعَ الیهم وَ هُوَ رسولٌ نَبِیٌّ. فَأَصلَحَ اللهُ تبارَک و تعالی أمرَ عّبدِه و نبیِّه موسی (علیه السلام) فی لَیلَهٍ. وَ هکَذا یَفعَلُ اللهُ تَبارَکَ وَ تَعالی بِالقائِمِ الثانی عَشَرَ مِنَ الاَئِمَهِ (علیهم السلام) یُصلِحُ لَهُ أَمرَه فی لیلهٍ کما أصلَحَ أمرَ نَبّیِّه موسی (علیه السلام) و یُخرِجُهُ مِنَ الحَیرَهِ وَ الغَیبَهِ اِلی نُورِ الفَرَجِ و الظُهورِ. (۳)
به چیزی که امید (وقوعش را) نداری از آنچه امید (وقوعش را) داری، امیدوارتر باش! همانا حضرت موسی بن عمران (علیه السلام) رفت تا برای اهل خود آتشی به دست آورد، پس در حالی که پیامبرِ فرستاده شده بود به سوی ایشان بازگشت. پس خداوند کار بنده و پیامبرش موسی (علیه السلام) را در یک شب اصلاح فرمود. و خداوند تبارک و تعالی در مورد حضرت قائم امام دوازدهم (علیه السلام) نیز چنین عمل می‌کند. کار (ظهور) ایشان را در یک شب اصلاح می‌فرماید، همان طور که کار پیامبرش موسی (علیه السلام) را اصلاح کرد، و ایشان را از حیرت و غیبت به سوی روشنایی فرج و ظهور در می‌آورد.

انسان گاهی بر حسب قرائن ظاهری به انجام چیزی امید می‌بندد یا این که روی همان قرائن از وقوع چیزی ناامید است. آنچه این حدیث شریف می‌آموزد این است که فرد مؤمن اگر امیدش به فرج الهی است، باید به وقوع اموری که روی حساب‌های عادی از انجامش ناامید است امیدوارتر باشد تا چیزهایی که به آن – بر حسب زمینه‌های عادی‌اش – امید بسته است. مثالی که برای این قاعده‌ی کلّی بیان فرموده‌اند همان پیامبر شدن حضرت موسی (علیه السلام) است. ایشان روی قرائن ظاهری و نشانه‌های عادی امیدی به کلیم الله و پیامبر الهی شدن نداشت و روی این امر حسابی نکرده بود؛ امّا وقتی برای فراهم آوردن آتش به سوی آن رفت، پیامبر برگزیده‌ی الهی شد.

خدای متعال در مورد امام زمان (علیه السلام) هم اینگونه عمل خواهد کرد و ایشان را در وقتی که علی‌الظاهر امیدی به قیامشان نیست، ظاهر خواهد فرمود. پس وظیفه‌ی شیعیان در خصوص انتظار فرج امام زمان (علیه السلام) این است که وقتی بر مبنای محاسبات عادی بشری امیدی به ظهور امامشان ندارند، بیشتر امید به فرج داشته باشند تا زمانی که روی آن – بر مبنای قرائن ظاهری- حساب می‌کنند. مؤمن موحّد همه‌ی امیدش به فرج الهی است و آنگاه که خداوند بخواهد رحمت خود را شامل حال بندگانش کند، احتیاج به فراهم شدن زمینه‌های عادی بشری ندارد.

تعبیری هم در آخر حدیث شریف آمده است که بسیار قابل تأمّل و توجّه می‌باشد. امام صادق (علیه السلام) فرموده‌اند که خداوند حجّت خود را از حیرت و غیبت به سوی فرج و ظهور خارج می‌سازد. از غیبت خارج شدن امام (علیه السلام) روشن است. امّا از حیرت درآمدن، یعنی چه؟ چه حیرتی برای حضرتش وجود داد که با اصلاح امر فرج، از آن خارج می‌شوند؟

ظاهراً در عبارت حدیث، لفّ و نشر مرتب وجود دارد، یعنی خارج شدن از دو حال به دو حال دیگر به ترتیب؛ از حال غیبت به ظهور، و از حال حیرت به سوی روشنایی فرج. پس حال حیرت امام زمان (علیه السلام) نقطه‌ی مقابل فرج و گشایش ایشان می‌‌باشد. لذا حیرت ایشان مربوط به گرفتاری‌ها و سختی‌هایی است که در زمان غیبت به آن مبتلا هستند. شاید بتوان گفت که آگاه نبودن ایشان از زمان ظهورشان رمز تحیّر و سرگردانی آن عزیز در زمان غیبت است. ایشان از طرفی مؤمنان و مظلومان و مستضعفان را در همه‌ی عالم، گرفتار و در رنج می‌بینند و می‌دانند که فرج کلّی و فراگیر همه‌ی آن‌ها به دستِ مبارک خودشان است، و از طرف دیگر نمی‌دانند که خدای متعال چه وقت اِذن فرج را صادر می‌کند و چه زمانی حضرت اجازه می‌یابند که همه‌ی زمین را به عمل و داد برسانند. (البته غیر از دستگیری‌های جزئی و محدود که در همین زمان غیبت هم انجام می‌دهند.)

شدّت ناراحتی و مصیبت ایشان به خاطر تحمّل همه‌ی مصائب و سختی‌ها از یک طرف و دائماً به پیشگاه الهی دعا کردن و از او تعجیل در فرج کلّی و نهایی را خواستن در عین عدم آگاهی به زمان اجابت این دعا از طرف دیگر، امام عصر (علیه السلام) را به حیرتی می‌اندازد که بر ناراحتی‌ها و رنج‌های ایشان می‌افزاید. همین معنا با عبارت دیگری در دعای عبرات ذکر شده است که در بخش گذشته نقل کردیم. در آنجا آمده بود: «تری تحیّری فی اَمری» که توضیح مختصری در مورد آن بیان شد.

ناگفته نماند که: حیرت مورد بحث مربوط به خود امام عصر (علیه السلام) می‌باشد و به صراحت حدیث، خداوند ایشان را از حیرت به روشنایی فرج، خارج می‌سازد. امّا در احادیث، حیرت دیگری هم مطرح شده است که مربوط به مردم زمان غیبت است و این حیرت با آنچه در مورد حضرت مهدی (علیه السلام) در زمان غیبت بیان شد، کاملاً متفاوت است.

حیرت مردم ناشی از گم کردن راه صحیح و صراط مستقیم است که شناخت آن در زمان غیبت امام (علیه السلام) از زمان‌های دیگر مشکل‌تر می‌باشد. امام عسکری (علیه السلام) نقل شده است:
أما إنَّ له غَیبَهً یَحارُ فیها الجاهِلون و یَهلِکُ فیها المُبطِلونَ وَ یَکذِبُ فیها الوَقّاتونَ. (۴)

بدانید همانا برای او (فرزند من) غیبتی است که نادان‌ها در آن به حیرت می‌افتند و اهل باطل در آن به هلاکت می‌رسند و کسانی که (برای ظهور) وقت تعیین می‌کنند، دروغ می‌گویند. این حیرت مربوط به جاهلان است و کسانی که وظیفه‌ی خود را در زمان غیبت نمی‌دانند. لذا امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
کیف اَنتم إذا صِرتُم فی حالٍ لا تَرَونَ فیها اِمامَ هدَیً و لا عَلَماً یُری؟ فَلا یَنجُو مِن تِلکَ الحیرَهِ اِلّا من دَعا بِدُعاء الغَریقِ. (۵)
شما چگونه هستید آنگاه که در وضعیتی قرار می‌گیرید که در آن پیشوای هدایتی و نشانه‌ی آشکاری نمی‌بینید؟ پس کسی جز آنان که دعای غریق را بخوانند، از آن حیرت و سرگردانی نجات پیدا نمی‌کند.
درباره‌ی دعای غریق و محتوای آن و اهمیت خواندن آن در زمان غیبت، در جای خود توضیح کافی آمده است.
این جا بحث درباره‌ی حیرت کسانی است که به وظیفه‌ی خود در زمان غیبت امامشان آگاهی ندارند و اگر این نقیصه را جبران کنند، از این حیرت خارج می‌گردند. در احادیث مربوط به زمان غیبت بیشتر مواقعی که از «حیرت» سخن گفته شده، همین معنای مذموم است، ولی گاهی هم حیرت مربوط به خود امام (علیه السلام) می‌باشد که معنای ظاهری آن بیان شد. والله یعلم.v

 نظر دهید »

تسلیت شهادت حضرت فاطمه (س)

07 اسفند 1395 توسط فوز المبین

فرا رسيدن شهادت صديقه كبرى، فاطمه زهرا، پاره تن پيامبرصلى الله عليه وآله همسر امير مؤمنان على بن أبى طالب، و مادر امامان معصوم را به تمامى شيفتگان و دوستداران خاتم پيامبران و اهل بيت پاك و مطهر آن حضرت تسليت عرض نموده، اميد آن داريم كه در دنيا سعادت پيروى و زيارت اين بزرگواران را داشته باشيم، و در آخرت از شفاعتشان بهره‏مند گرديم، آمين ربّ العاليمن.
ر

 نظر دهید »

شهادت حضرت فاطمه (س)

07 اسفند 1395 توسط فوز المبین

* اقوال مختلفی درباره شهادت حضرت فاطمه زهرا علیها‌السلام نقل شده است، قول معتبر کدام است؟

-در ارتباط با روز شهادت یا فاصله شهادت حضرت زهرا(س) با ارتحال پیغمبر(ص) میان شیعه و سنی، همچنین میان خود شیعیان اختلاف هست. منابع اهل تسنن عموماً این مدت را ۶ ماه پس از ارتحال پیغمبر(ص) نقل می‌کنند و معتقدند که آن حضرت(س) پس از پیامبر(ص) ۶ ماه در قید حیات بودند، در حالی که در منابع شیعه، مشهور دو قول است که یک ۷۵ روز دیگری ۹۵ روز بعد از ارتحال حضرت خاتم صلی الله علیه وآله وسلم هست که بر این مبنا در حقیقت ۱۳ جمادی الاول و ۳ جمادی الثانی را ذکر می‌کنند.

البته بنده شخصاً ضمن احترام به راویان و علمای گذشته و محدثان شیعه این عذر را نمی‌پسندم و نمی‌پذیرم که گفته شده به سبب آنچه که در گذشته نقطه‌گذاری در رسم‌‌الخط مسلمانان وجود نداشته است، «تسع» و «سبع» مشتبهه شده و نمی‌دانند که سالروز شهادت بی بی دو عالم(س) 75 روز بوده یا ۹۵روز پس از رحلت رسول خدا(ص) بوده است!

به طوری که بنده شخصاً معتقدم امر اعتقاد به ولایت اهل‌بیت علیهم‌السلام و آن هم سرور بانوان دو عالم و قرة العین رسول چنان باید برای شیعه و مدعیان پیروی از اهل‌بیت علیهم‌السلام مهم باشد که اصلاً نیازی به کتابت اینها نباشد، باید مردم چنان نسبت به این مسئله به خصوص با شهادت مظلومانه سرور بانوان دو عالم حساس بوده باشند که این را آنچنان به خاطر می‌سپردند که هر سال برای یادآوری چنین مصیبت عظمایی سالروزش را به سوگ می‌نشستند.

لذا اینکه بگوییم در اذهان یک چنین مسئله‌ای و مشکلی به خاطر نبودن نقطه‌گذاری پیش آمده است، عذر پذیرفته نیست و نشان می‌دهد که متاسفانه برخی از گذشتگان، آن اعتقاد راستینی که باید نسبت به مقام اهل بیت(ع) و بزرگداشت آنچه به آن ذوات مقدس مربوط می‌شود، مثل امروز که شیفتگان اهل‌بیت(ع) باور دارند، در گذشته وجود نداشته است، به قول مرحوم دکتر شهیدی شاید هم، سری از اسرار مربوط به حضرت زهرا(س) هست که باید راجع به آن بزرگوار خیلی مسائل ناشناخته بماند، همان‌گونه که راجع به ولادت آن حضرت(س) قول ثابتی نداریم و دقیق نمی‌دانیم ولادت آن حضرت درچه روز و سالی اتفاق افتاده است، آیا قبل از بعثت یا بعد از بعثت و در چه سالی بوده است؟! که قول مشهور بعد از بعثت است.

مورد دیگر در این ارتباط که لازم به آن اشاره شود و دکتر شهیدی مطرح می‌کند، اینکه محل دفن آن حضرت(س) اکنون دقیقاً مشخص نیست، آیا حضرت فاطمه سلام الله علیها در بقیع، خانه خود یا روضه منوره پیغمبر دفن است و همین‌طور سن شهادت ایشان، اینها مواردی است که دکتر شهیدی می‌گوید: «احتمال دارد از اسرار الهی باشد».

مشهور علمای شیعه 95 روز را صحیح می‌دانند

* پس با این اوصاف، قول ۹۵ روز صحیح‌تر است؟

ـ قول 95 روز اکنون به عنوان قول صحیح‌تر پذیرفته شده است، وقتی می‌گویم به سبب اینکه گفته شده رسم‌الخط مشکل داشته و نتوانستند بفهمند این واقعه «سبع» است یا «تسع» که چون آن موقع نقطه گذاشته نمی‌شده و همچنین دندان‌های درشت حروف مشخص نبوده است، اگر ما این را بپذیریم، از نظر ارزش هر دو یکسان هستند، یعنی اینکه ما چه هفت بخوانیم و چه 9 ارزش آن یکسان است، منتها شاید با توجه به برخی شواهد و قرائن، علمای ما قول دوم را ترجیح دادند و البته برای عرض ارادت ساحت مقدس حضرت زهرا علیها‌السلام هر دو قول را ما بزرگ می‌شماریم و نسبت به ذات مقدس آن حضرت(س) در هر دو قول اظهار سوگ و مصیبت می‌کنیم.

حضرت زهرا(س) به مرگ ظاهری یا بیماری از دنیا نرفته است/ منابع اهل سنت شهادت صدیقه طاهره را تائید می‌کنند

* شبهه‌ای که درباره عروج ملکوتی حضرت صدیقه طاهره(س) مطرح می‌شود این است که ایشان به مرگ طبیعی از دنیا رفتند، لطفا در این خصوص توضیح دهید.

- آنچه واقعاً جای سؤال هست، اینکه مسلمانان اگر ارادت و اعتقاد به ذات مقدس پیامبر عظیم‌الشان اسلام صلی الله علیه وآله وسلم داشته باشد، چه شیعه و چه هر فرقه دیگری باشند و به ذات پیامبر اکرم(ص) اعتقاد و باور داشته باشد، آیا جای سؤال نیست که چرا باید تنها یادگار پیامبر و نوردیده آن حضرت که فرمود او سرور بانوان دو عالم است و بارها فرمودند: «ابنتی فاطمه فإنّها سیدة نساء العالمین مِن الأوّلین و الآخرین» و همچنین احادیثی از پیغمبر (ص) که داریم که می‌فرمایند: «رشد و نمو ظاهری و مادی حضرت صدیقه کبری(س) نسبت به دختران هم سال خود دو برابر بوده است»؛ یعنی مثلاً اگر آن قول معروف را اصل قرار دهیم که حضرت صدیقه طاهره (س) در ۹ سالگی ازدواج کرده است، با این فرمایش پیامبر(ص)، حضرت زهرا(س) در سن ۹ سالگی از نظر ظاهری و مادی معادل دختر ۱۸ ساله زمان خود بوده است.

منابع اهل تسنن سن آن حضرت را در هنگام شهادت 27 و 28 سال گفتند. اگر ما آن را اصل قرار دهیم، این سنی برای بانویی که در اوج طراوت در زمان حیات پدر بوده است و ایشان حداقل به نقل خود اهل تسنن ۶ ماه پس از وجود مقدس پیامبر عظیم‌الشان اسلام در قید حیات نباشد، چرا!؟ آیا دچار بیماری یا دچار مشکلی بوده است، این بیماری اگر وجود داشته، باید سابقه در زمان پیامبر(ص) داشته باشد، در حالی که ما اصلاً یک چنین مسئله‌ای را نمی‌بینیم و این نشان می‌دهد که آن حضرت به دلیل تألمات شدید روحی و جسمی که در وجود نازنینش به وجود آمد، در این فاصله کوتاه بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به لقای الهی پیوست، ما اگر نقل‌هایی که حتی در برخی از منابع اهل تسنن وجود دارد، مانندکتاب «الامامة والسیاسة»، تألیف «ابن قتیبه دینوری» و یا نقل‌هایی که «ابن ابی الحدید» شارح نهج‌الابلاغه آورده است و دیگر منابع اهل تسنن وجود دارد، به وضوح نشان می‌دهد که حضرت صدیقه کبری علیها‌السلام نسبت به حوادث بعد از پیغمبر(ص)، حوادث سیاسی پس از رحلت ایشان و تصاحب و غصب خلافت به شدت ایشان موضع داشتند و متأثر بوده است، نه از باب اینکه چرا خلافت و قدرت از کف همسر او بیرون رفته است، بلکه به سبب آنچه که حضرت(س) مشاهده می‌کرد، تمام تلاش‌ها و زحمات طاقت‌فرسای پیامبر بزرگوار اسلام(ص) با چنین توطئه‌ای به باد می‌رود و اسلام به انحراف کشیده می‌شود و مهم‌ترین اصل اسلام که ولایت اهل‌بیت عصمت و طهارت علیهم‌اسلام برای هدایت بشریت تا پایان تاریخ و پایان جهان است، این گونه مورد حمله قرار می‌گیرد و ولایت از محضر امور خارج می‌شود، لذا مجموع این حوادث آن حضرت(س) را به شدت متألم کرد.

«ابن قتیبه دنیوری» نقل می‌کند که حضرت زهرا(س) خانه خود را مأمن کسانی قرار دارد که نسبت به حاکمیت خلیفه اول موضع داشتند و به ولایت و خلافت امیرالمومنین علی علیه‌اسلام پای می‌فشاردند و آنها در خانه حضرت زهرا اجتماع و تحصن کرده بودند و حاضر به بیعت خلیفه نبودند، بعد «ابن قتیبه» می‌گوید که «عمر بن خطاب» به «ابوبکر» گفت تا علی(ع) بیعت نکرده، به سبب جایگاهی که نسبت به پیغمبر(ص) دارد پایه‌های حکومت تو محکم نخواهد شد و لذا باید از علی(ع) بیعت گرفت و خلیفه اول هم موافقت کرد.

 نظر دهید »

رحلت جانگداز حضرت معصومه (ع)تسلیت باد

20 دی 1395 توسط فوز المبین


زندگى نامه حضرت معصومه (عليها السلام)

در اين فصل نظر شما را به طور فشرده به زندگى حضرت فاطمه معصومه (عليها السلام) جلب مى‏كنيم:

پدر بزرگوار حضرت معصومه (عليها السلام)

پدر حضرت فاطمه معصومه (عليها السلام) امام هفتم شيعيان حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام) است كه او را ابوالحسن اول نيز مى‏گويند، و از القاب مشهور آن حضرت كاظم، باب الحوائج و صالح مى‏باشد.

آن بزرگوار روز يك شنبه هفتم ماه صفر سال 128 هجرى در روستاى ابواء كه بين مكه و مدينه واقع شده، ديده به جهان گشود.

آن حضرت بيش از ساير امامان (عليهم السلام) فرزند داشت كه بعضى سى، و برخى شصت فرزند براى او نام برده‏اند.

عالم بزرگ شيخ مفيد (رحمه الله) (وفات يافته سال 413 هجرى قمرى) مى‏نويسد: آن بزرگوار سى و هفت فرزند از همسران متعدد داشت كه نام‏هاى آنها به اين ترتيب بود:

1-پسران:

1- حضرت على بن موسى الرضا 2- ابراهيم 3- عباس 4- قاسم 5- اسماعيل 6- جعفر 7- هارون 8- حسن 9- احمد 10- محمد 11- حمزه 12- عبدالله 13- اسحق 14- عبيدالله 15- زيد 16- حسن 17- فضل 18- حسين 19- سليمان.

2-دختران:

1- فاطمه كبرى 2- فاطمه صغرى‏(155) 3- رقيه 4- حكيمه 5- ام ابيها 6- رقيه صغرى 7- ام جعفر 8- لبابه 9- زينب 10-خديجه 11- عليه 12- آمنه 13- حسنه 14- بريهه 15- عايشه 16- ام سلمه 17- ميمونه 18- ام كلثوم‏

آن بزرگوار در سال 148 هجرى قمرى زمان خلافت منصور به امامت رسيد و در زمان خلافت مهدى عباسى و هادى عباسى نيز امام بود، وقتى كه هارون الرشيد به خلافت رسيد پس از پانزده سال، در زندان شهيد مشهور بين تاريخ نويسان آن است كه آن بزرگوار در روز 25 رجب سال 183 هجرى از دنيا رفت‏(156).

هارون الرشيد آن بزرگوار را در سال 179 هجرى قمرى در مدينه دستگير كرده و به طرف عراق آورد و از آن وقت تا آخر عمر در زندان به سر مى‏برد.

مادر حضرت معصومه (عليها السلام)

آن طور كه شواهد و قرائن و بعضى از روايات‏(157) استفاده مى‏شود، مادر حضرت معصومه (عليها السلام) همان مادر اما رضا (عليه السلام) است براى مادر حضرت (عليه السلام) نام‏هاى متعددى ذكر كرده‏اند، مانند: خيزران، ام البنين، نجمه… روايت شده پس از آنكه حضرت رضا (عليه السلام) از او متولد شد، به او طاهره گفتند.(158)

روز ولايت حضرت فاطمه معصومه (عليها السلام)

مطابق پاره‏اى از مدارك، حضرت معصومه (عليها السلام) در روز اول ماه ذيقعده سال 173 هجرى قمرى، در مدينه چشم به جهان گشود.

محدث گرانقدر مرحوم آيت‏الله شيخ على نمازى (وفات يافته در دوم ذيحجه سال 1405 هجرى قمرى كه مرقدش در يكى از حجره‏هاى صحن رضوى در كنار بارگاه ملكوتى امام رضا (عليه السلام) قرار دارد) در كتاب پربار مستدرك سفينه البحار (كه ده جلد است) در جلد هشتم چنين مى‏نويسد:

فاطمه المعصومه المولوده فى غره ذى القعد سنه 173

فاطمه معصومه (عليها السلام) در آغاز ماه ذيعقده، ديده به جهان گشود.(159)

مرحوم فيض در كتاب انجم فروزان و گنجينه آثار قم از كتاب لواقح الانوار فى طبقات الاخيار (تأليف عبدالوهاب شعرانى شافعى وفات يافته در سال 937 هجرى قمرى) و كتاب نزهه الابرار فى نسب اولاد الائمه الاطهار (تأليف سيد موسى برزنجى شافعى مدنى) چنين نقل مى‏كند:

و لا فاطمه بنت موسى بن جعفر، فى مدينه المنوره غره ذى العقد الحرام، سنه ثلاث و ثمانين و مأه بعد الهجز النبويه، و توفيت فى العاشر من ربيع الثانى فى سنه احدى و مأتين فى بلده قم؛

حضرت فاطمه (معصوم) دختر امام كاظم (عليه السلام) در مدينه منوره، در آغاز ماه ذيقعده سال 184 هجرى قمرى ديده به جهان گشود، و در دهم ما ربيع الثانى سال 201 در قم وفات يافت.(160)

مدرك ديگرى نيز در مورد روز ولادت آن حضرت (در آغاز ذيقعده) در دسترس است مانند:

1- عوالم العلوم، تأليف علامه بحرانى، ج 21، ص 328.

2- حياه الست، تأليف شيخ مهدى منصورى، ص 10.

3- فاطمه بنت الامام موسى الكاظم، تأليف دكتر محمد هادى امينى (فرزند علامه امينى صاحب الغدير) ص 21 و 5.

4- زندگانى حضرت موسى بن جعفر، تأليف عماد زاده، ج 2، ص 375.

بررسى و شرح كوتاه:

در بعضى از مدارك فوق، سال 183 ذكر شده، كه صحيح كه در مستدرك سفينه آمده 173 است، زيرا با توجه به اين كه امام كاظم (عليه السلام) در 25 رجب سال 183 هجرى قمرى در زندان هارون رد بغداد به شهادت رسيد، و كمترين مدت زندانش، چهار سال بود، در اين مدت از خانواده‏اش كه در مدينه ساكن بودند دور بود، بنابراين ممكن نيست ولادت حضرت معصومه (عليها السلام) در سال 183 رخ داده باشد، و ظاهرا در اين شماره اشتباه شده و به جاى 173، 183 نوشته شده است.

از اين رو محقق كاوشگر، مرحوم عمازداه اصفهانى، بدون ابهام مى‏نويسد: حضرت معصومه (عليها السلام) در مدينه در ماه ذيقعده سال 173 متولد شد، و در ربيع الثانى 201 (در قم) ديده از جهان فرو بست.(161)

بنابراين بايد پرونده اين مطلب را در همين جا بست، و از باب تسامح در ادله سنن، تاريخ ولادت حضرت معصومه (عليها السلام) را همان آغاز ذيقعده سال 173 هجرى قمرى اعلام كرد، چنان كه اخيرا آستانه مقدسه قم همين اعلام را نموده است، به اميد آنكه با توجه به ولادت با سعادت حضرت رضا (عليه السلام) كه در روز 11 ذيقعده سال 148 در مدينه رخ داد، اين ده روز بين روز ولادت حضرت معصومه (عليها السلام) و روز ولادت امام رضا (عليه السلام) را به عنوان دهه نور ياد نموده و از آن دو برزگوار ياد كرد، و خاطره سازنده و پربار زندگى درخشان آنها را تجديد نمود.

شادى و سرور ولادت

آغاز ماه ذيقعده براى حضرت رضا (عليه السلام) دودمان نبوت، پيام آور شادى مخصوص و پايانه يك انتظار عميق و استثنايى است، زيرا حضرت نجمه (عليه السلام) فرزندى جز حضرت نداشت، و مدت‏ها پس از حضرت رضا (عليه السلام) صاحب فرزندى نشد (زيرا حضرت رضا (عليه السلام) در سال 148 هجرى قمرى متولد شد، ولى حضرت معصومه (عليها السلام) در سال 173، يعنى با 25 سال فاصله) با توجه به اينكه امام صادق (عليه السلام) به ولايت چنين بانويى، بشارت داده بود، بنابراين پس از آنكه حضرت معصومه (عليها السلام) ديده به جهان گشود، آن روز براى حضرت نجمه (عليه السلام) و حضرت رضا (عليه السلام) روز شادى و سرور و صفت‏ناپذير و روز نهم از ايام الله بود، چرا كه دخترى از آسمان ولايت و امامت، طلوع كرده بود، كه قلب‏ها را جلا و صفا مى‏داد و چشم‏ها را روشن مى‏كرد و كانون مقدس اهل بيت (عليه السلام) را گرم مى‏نمود.

به راستى توصيف عظمت هلهله و غريو شادى از دودمان رسالت را به خاطر اينكه امام رضا (عليه السلام) دارى خواهرى شده كه سال‏ها قبل در خبرهاى غيبى به وجود او مژده داده شده بود نمى‏توان ترسيم كرد، چرا كه فروغى از كوثر، و گلى تابناك از گلشن آل محمد به جهان گشوده بود، و جهان ملكوت و معنى را صفاى ديگرى بخشيده بود.

تاريخ وفات حضرت معصومه (عليها السلام)

مدارك متعددى وجود دارد كه حضرت معصومه (عليها السلام) در سال 201 هجرى قمرى در قم، وفات نموده است،(162)

1- طبق پاره‏اى از مدارك، دهم ربيع الثانى بوده است.(163)

2- مطابق بعضى از مدارك، دوازدهم ربيع الثانى بوده است.(164)

3- و بر اساس مدرك ديگر، هشتم شعبان بوده است.(165)

هيچ يك از اين سه قول، آن گونه كه بايد، مورد اطمينان نيست.

ولى همان گونه كه بعضى از بزرگان گفته‏اند: انصاف اين است كه براى جمع بين دو قول اول و دوم، براى بزرگداشت مقام آن بزرگ بانوى دو عالم جهان، سه روز (10 و 11 و 12 ماه ربيع الثانى) را به عنوان سوگوارى معصوميه، مراسم سوگوراى برقرار كرد، چنان كه در سال‏هاى اخير مسوولين و دست اندر كاران آستانه مقدسه حضرت معصومه (عليها السلام) همين كار را شروع نموده، و اين سنت خوب به جريان افتاده است، و اين سه روز به عنوان ايام معصوميه، جا افتاده است، به اميد آنكه در اين ايام در آستانه مقدسه قم، و در ساير مساجد و محافل، از آن بانوى با عظمت، تجليل شايان گردد، و خاطره زندگى درخشان آن شفيعه روز جزا، تجديد شود.

از آنچه در بالا خاطر نشان شد نتيجه مى‏گيريم كه سن حضرت معصومه (عليها السلام) هنگام وفات، در حدود 28 سال بوده است (از سال 173 تا 201 هجرى قمرى) پس اينكه در زبان عوام، آن حضرت به عنوان 18 يا 23 ساله، معروف شده، مدرك و سند محكمى ندارد

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

فوز المبین

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • مهدویت
  • میلاد مسیح
  • فاطمیه
  • ا
  • ماه رجب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس